به دیوانگی هایم سربزن
مانده ام میان این اتوبان بی سرنوشت
از بند گردنه های نقره ای اویزان میشوم
اویزان بر این صندلی تنها میان خاک و افتاب نشسته بر چهرام
صحنه روشن نمیشود
اهای نگهبان صندلی های خاموش
چراغ قوه ات را روشن کن
زرد بتاب تا بنفشه های لبم سو سو بزنن
میخواهم با تمام صندلی های جهان برقصم
روی صندلی سفید دختری از دشت های لاله نشسته است
دستش میان من و خلسه تاب میخورد
صندلی زد موهای بلند شوره زارهای جنوب است
روی نوک پنجه اش مروارید میکارد
صندلی بنفش بادام چشم های دختران پری
پری صدایش میکردم
پری نبود
نگاهش و خرامان خرامان قدم هایش پری بود
میرقصم
تانگو
مست
نیمه هشیار
نیمه های صندلی چرخ میخورند
روی زمین غلط میزنن
محو میشوند
نور می اید
اه این دخترها چقدر بدند
جدی ات نمیگیرند این هذیان های من
من دنیای دیگری ساخته ام از نیستی ام
گناه کبیره ای شده است بزرگتر از اتاق خوابم
بیدار که میشوم
راه می افتد با من
خیابان را
نه اینجا خیابان ندارد
اینجا صحرایی است که زخمت کرده است پیاده روی هایم را
میدانی قیمت خواب دختری چند است ؟
نه نمیدانم
من پری میگفتم و از گیسوانش کابل را بالا امدم
بالای بالا
حالا ارتفاع برای رها شدن کافی است
شعر هایم را انتحار میکنم
ترکش هایش
تو را روی تخت رستوران تکه تکه خواهد کرد
جانباز ۵۰ درصد عشق بازیهایم
نیمه اش را من کفن کرده ام
قاب است
هرشب در چشم های خیس من
امشب تا صبح میخواهم شعرهایم را دفن کنم
فردا
از تمام چشم های هیز فرار خواهم کرد
میخواهم نامریی ترین شاعر چشم هایت باشم
دختر با طعم شکلات
زندگی صفر درجه
کاوه ایریک