تقصر خودش نیست که ِ این کار را بارها انجام داده و میدهند ِ در ان ها یک سرخودگی عمیق ریشه دوانده است و حالا عقده هایشان را گدایی میکنند . 

میروند به می خانه ها و با اولین دعوت به رقص در می ایند . میرقصند و میان تخت غلط میزنن و جیغ میکشن تا دردهایشان را جیغ بزنن . جیغ بزنن و شبانه از کوچه های پر پیچ و خم خاکی عبور کنند و سرشان را پایین بیندازند و به شرمی عمیق فکر کنن 

گم شده است ِ چند سالی است که کنار حیاط خاکی تاب خالی است و گاهی باد ان را به بازی میگیرد و چشم های چروکیده به طناب پوسیده نگاه میکند و گاه گاهی لبخند میزند و بعد اشک میرزید و دست به لباس های تا خورده در کمد می برد و ارام انها را جابه جا میکند تا موریانه ها در انها لانه نکرده باشد 

به در چشم میدوزد و با کمترین صدا سربرمیگرداند و چشمهایش میپالد . 

موریانه ها خانه کرده اند در سرش و هر روز میخورند و شبانه جشن میگیرند و با هیچ دعوتی به رقص می ایند . سرش سنگین که میشود پولها را در سوتینیش  جا میکندو به طرف کوچه های خاکی مرود . 

دست میبرد به جیبش و ادرس  را دوباره مرور میکند 

سه راه ...ـ بعد از .... ـ دکتر زیبایی و پوست 

 

زندگی صفر درجه 

کاوه ایریک