بدون کلام

Posted on at


کف دستش سابیده شد روی لبه های تیز مکعب های سفید رنگ ِ دانه ها رو پوست چسبیدن و موقع سابیده شدن کف دست چپ روی گل های پارچه سفید میان شیارهای نخ های رنگی ماندند .
سیگار رو بین دو انگشتش گرفت و روی رنگی صورتی مالید و بین دندانهایش گذاشت .
سرش رو به جلو خم کرد و همانطور که نفسش رو عمیق میکشید با نوک انگشتانش روی استخوان های دست راست زد و ارام روی موهای سیاه بلند کشید و به بند های نقره های رساند و بالا امد و روی صفحه شیشه ای زد .
صدای انگشتانش روی شیشه بلند شد و کمرش را بالا اورد و به بند سوتینش بین صندلی و مهره های کمرش باعث شد که کمی خودش رو جلوتر بگیره و سرش رو به سمت بالا برد و دود ها را به هوا رها کرد .
صدای سم روی موزاییک ها بیشتر شد . چوب ها روی موزاییک ها کشیده شدند و صدای له شدن سبزی های تازه و گوشت های سرخ بوی چندش اوری رو به هوا بلند کرد .
زل زده بود به موهای بلوند کم پشت که دود بین ها میچرخید و ارام بالا میرفت . چشمش رو از روی موها لغزاند به پایین و روی کاغذ سفید نشست . انگشتان روی کاغذ چرخ میزدند و دود بین انها میچرخید و با موسیقی ملایم در هم می امیختن و بالا می امدن .
دستش رو به طرف راست کشید و با انگشت ضربه زد . خاکستر کمی روی گلهای صورتی رو پوشاندن .
چوب ها روی کاشی کشیده شدند و صدای سم ها بلند شد و تق تق کنان دور شدند . انگشتانش بین کاغذ های تا نشده چرخید و دور طرف ان را محکم گرفت بالا اورد و روی گلهای صورتی نشست . با انگشت روی کاغذ زد و صدای بم از لای موهای بلند چرخید و به صفحه گوشتی خورد .
مهره ها به طرف بالا کشیده شدند و چشم های قهوه ای رنگ از روی کاغذ کشیده شد و به صندلی نشست .
صدای تق تق کفش ها روی کاشی کمتر شد و درنیمه باز ارام گرفت و نور روی کاشی ها یک دست شدند .



زندگی صفر درجه 


کاوه ایریک


 



About the author

mohammadhasani

Kaveh Ayreek
Filmmaker and theater director living in Kabul

Subscribe 0
160