هیچ جایی امن نیست انگار

Posted on at


کوچه های کابل.... سرک های کابل.... دفاتر و اداره ها.... در هیچ جایی امنیت نیست


گاه با نگاهی


گاه با پوچی (حرف زشت و فحش)  ؛


و گاه با ضربه ای بر وجود.... همیشه خطری تو را تهدید می کند ای زن


چه تنها باشی


چه خوب باشی


چه پوشیده باشی


چه سبک سر یا سنگین و متین باشی


چه با مرد و چه بی مرد.... همیشه و همه جا


باز هم نگاهی، زبانی و دستانی تو را آزار می دهد.... و تصویر می شوی در ذهن آلوده یک مرد


می گویند جهل است گناهاشان اگر جهل است پس دفاتر و اماکن فرهنگی چه؟  برای ارتقا.... برای معاش... برای درجه.... باید  بپذیری که آزرده شوی


می گویند گناه زن است که آزرده می شود


کدامین گناه؟


لطافت؟


زیبایی؟


زن بودن؟


زیبا پوشیدن؟


آراسته بودن؟


و یا نرم راه رفتن؟


هر چه کردیم...... هر چه سر خم کردیم.... باز هم حرف شنیدیم... توهین شدیم.... و باز هم مقصریم


و چه تعبیری... پوشیده باش که آزرده نشوی... هر چه کردیم باز آزرده شدیم


گاهی فراموش می شود که زن انسان است


و انسان حق زندگی دارد


و انسان می تواند آن طور که می خواهد زندگی کند


انسان چه زن... چه مرد در مقابل انسان دیگر حق دارد! انسان فراتر از این هاست


بگذریم... این روزها احساس امنیت نمی کنم... مدت هاست که رنج می کشم


می خواهم در شهری امن زندگی کنم


می خواهم هر وقت که دلم می خواهد در گوشه گوشه شهر گام بردارم... می خواهم بی ترس و لرز نفس بکشم... بخندم... کار کنم.... و از زندگی لذت ببرم


می خواهم لباس های رنگارنگ بپوشم


می خواهم به چشم انسان به من نگریسته شود


و من نیز به دیگران به چشم انسان بنگرم


می خواهم انسانیت و احترام به انسان را بنگرم


نمی خواهم آرزو به دل از دنیا بروم


کاش شهرمان امن شود برای شاد زیستن... کاش.


 



About the author

MasoomaIbrahimi-pouya

my name is masooma I was born on 22 Nov 1983 I have several years experience in media (cinema, TV, radio) I am a writer (short film, drama radio, spot, TV program and ...) Art is my second job! I graduated Kabul economy faculty and now I study business management…

Subscribe 0
160