در دوری از آزادی؛ ملت

Posted on at




 


باز آه آفتابم


باز آه که بی تو خاکم


بی تو سبز نیستم دیگر


بی ندارم ارزشی برای خویشتن


باز آه که نورانی گردم


باز آه که زنده شوم


بی تو درد آلودم و سرد


بی تو غرورم شکسته


بی تو نیستم آگاه ز خود


 


 


 


باز آه آفتابم


باز آه که بی تو خاکم


 


بی تو صدایم خفه


بی تو هوشم رفته


بی تو تاب شادی ندارم


بی تو ز غم جدایی ندارم


باز آه شعورم


باز آه که مفتونم


با تو سرور بود مرا


با تو پر خیالی بود مرا


با تو می بالیدم بر ماه


با تو می نازیدم بر راه


با تو دور بودم ز گیتی


با تو آسودم در هستی


باز آه امیدم


باز آه آرزوی ناکام


باز آه تمتع دنیا


باز آه که تنهایم


 



About the author

160