عشق يک احساس شديد عاطفی ست ویا لذت و مزۀ مثبتی است که موضوع آن زیبایی جلو ه های زیبایی است، همچنین احساس عمیق، علاقهای لطیف و یا جاذبهای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و میتواند در حوزههایی غیر قابل تصور ظهور کند.
عشق و احساس شدید دوست داشتن، معانی زیادی را در بر دارد.
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی، دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال.
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است، دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.
در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی میتواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی میباشد. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلحدوستی و انسانیت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را میتوان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف انسانی دانست که فرد آنرا در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم میکند. با این وجود کلمه عشق در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو میکند: علاوه بر عشق رمانتیک که آمیختهای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی و عشق افلاطونی ، عشق مذهبی عشق به خانوادهرا نیز میتوان متصور شد، درواقع این کلمه را میتوان در مورد علاقه به هر چیز دوست داشتنی و فرح بخش، مانند فعالیتهای مختلف و انواع غذا به کار برد.
اما ریشه واژهۀ عشق را چنین رد یابی کرده اند که عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند. عشق صوری درخت جسم صاحبش را خشک و زرد رو کند، اما عشق معنوی بیخ درخت هستی اعتباری عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند. عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کرده اند
اگر چه تعریف دقیق کلمه عشق کار بسیار سختی است و نیازمند بحثهای طولانی و دقیق است، اما جنبههای گوناگون آن را میتوان از راه بررسی چیزهایی که عشق یا عاشقانه نیستند تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت وشکل بسیار قوی دوست داشتن معمولاً درنقطه مقابل تنفرر قرار میگیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است، عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمههای رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رقابت قرار میگیرد، با وجود آنکه در برخی از تعریفها عشق بروجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافتهای خاص تاکید دارد.
عشق در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولاً نوعی توجه واهمیت دادن به یک شخص یا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمیشود.
خوب حال باید دانست که نیاز به عشق چیست؟
از لحظه ای كه متولد شده ايم و حتی قبل از آن، طبيعت برای ما زمينه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غير ممكن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمايت و پرورش كودك است. ارتباط ما با مادر اولين درك ما از عشق است. همانطور كه در جريان زندگی پيشرفت می كنيم ياد می گيريم كه عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسايش خودمان است.
عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زيستن است، عشقی كه هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند كه از اين نوع عشق در روابط و مراحل ديگر زندگی خود مثل سنين بلوغ نيز داشته باشند. يكی از دوستان من بيان می كرد كه مادرش به او گفته هر وقت زنی را پيدا كردی كه مثل مادر به تو عشق بورزد، همچون مادری كه وجود و زندگی اش را نثار فرزندش می كند، فوراً با آن زن ازدواج كن. دوستم نزديك به 50 سال دارد و هنوز ازدواج نكرده است.
عشق مادر ذاتاً يك طرفه است، گذشته از دريافتهای جانبی كه دارد، ولی عشق بخشيدن او يك طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفين متقابل، بخشيدن و دريافت عشق را تقسيم می كنند. همه می دانيم در روابط بهره برداری، هر دو شريك بهمديگر نياز دارند، بهره بردار نياز به كسی دارد كه از او بهره برداری كند و وابسته نياز به بهره برداری دارد. در چنين روابطی وابستگی متقابل تا وقتی كه طرفين وجود داشته باشند، ادامه می يابد. برخلاف روابط مادر و بچه كه اين روابط نابرابر است
نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزهها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آیدپاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مىشود.
یکى از مهمترین نیازهاى انسان، دستیابى به کمالات انسانى و درنتیجه، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوششها و بىقرارىهاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمىشود. بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبىاش را ارضا مىکند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مىدارد و بدان عشق مى ورزد، از این رو، محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود با شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، پدید مىآید.
نویسنده: حکمت الله عزیز