...و آنگاه که هر الاغی از راه میرسد خودش را کاندید ریاست جمهوری میکند
...و آنگاه که شاروالی، نمای شهر را با پوسترهای غلط و غلوطش گه در گه میکند
...و آنگاه که هر مادر مرده ای روشن فکر میشود
...و انگاه که مردان هفت زنه و همینطور نسخه ی مونثش زنان هفت شویه فیمینست میشوند
...و آنگاه که دموکراسی نهادینه میشود و هر خری میتواند هنگی بزند
...و انگاه که نفر سواد خواندن و نوشتن نداشته به استاد موسوم میشود
...و آنگاه که داور جشنواره ای تشخیص میدهد فیلم خودش و همینطور فامیل درجه یک اش مستحق شرکت در رقابت است
...و انگاه که فیلمساز مملکت فیلم میسازد در حد ضایع، نفر نام در کرده ای فقط به دلیل روابط، صفت ماندگار را (ان هم قبل از دیدن فیلم) به کار میبرد
...و انگاه که مردان و زنان به حقوق تساوی باورمند میشوند
... و انگاه که زنی از خانه بیرون میرود که خبر مرگش دو تا نان بخرد، دست مرد رهگذر ...گلاب به رویتان ... تا نیمه داخل میرود
...و انگاه که سفارش چای سیاه میدهی، نفر یک مشت چای سیاه را در چاینک نیمه چای سبز میاندازد و برایت میاورد
( ... ادامه دارد )
