درد دل یک مترجم الکی الکی ...

Posted on at


عرضم به حضور شما که از بخت بدمان، در بعضی برنامه ها سر از مترجمی در میاوریم و آن وقت است که بیشتر به وضعیت ادبیات گفتاری هم وطنان عزیزمان تاسف میخوریم، شاید هم مشکل ادبیات گفتاری نباشد، ریشه ی مشکلات در کم سوادی و چه بسا بی سوادی مان است، در بخش سوال و جواب بعد از فیلم یکی از مخاطبین یک سوالی میپرسد و کارگردان صاحب جوابی از خودشان در وکنند که رنگت به عنوان مترجمی که قرار است گفته های جناب شان را ترجمه کنی پیک میپرد، سوال باید ابتدا درک شود و سپس در کوتاهترین حالت ممکن به طور مختصر و مفیدش جواب داده شود، اما ما چه طوری سوال میکنیم؟ اول اینکه سوالمان بر پدرش نالد (لعنت) سوال نیست بیانیه است و جواب همان سوال مقاله مانند، تعریف یک خاطره ی طولانی است و یا نقل قولی از یک ادم مثلا چیز فهم، البته نقل قول که میگویم شما باور نفرمایید، منظورم قسمت طولانی (هر چقدر حافظه ی طرف یاری دهد) از سخنرانی ها و نطقهای جناب چیز فهم است، خلاصه به عنوان مترجم در وهله ی اول دهنت سرویس است و در مرحله ی بعدی به عنوان رابط بین بیننده و کارگردان صاحب کسی وقتی مسخره کردنها و یا خنده های استهزا آمیز معدود مخاطبین خارج رفته ی فاکولته خوانده ی کتاب ورق زده را میبینی میخواهی زمین دهن باز کند، یک راست بروی داخلش و دیگر هم تحت هیچ شرایطی هوای بیرون به سرت نزند ...



About the author

160