هدف زندگی است یا زنده بودن؟

Posted on at


دنیا برایم گنک و نامفهوم است نمیدانم چرا و برای کدامین هدف زندگی میکنیم؟! چطور میتوانیم شاد باشیم در حالیکه هزاران فرد هموطن مان در گوشه و کنار این کشور دست به گریبان فقرهستند, جوانان بیشماری دچاراعتیاد بوده و برای بدست آوردن مواد دست به سرقت میزنند و واژه ای بنام غیرت در وجودشان کم رنگ شده .



جوانان بیسواد و بدبختمان برای بدست آوردن لقمه نانی راهی کشور ایران میشوند و با تاسف زیاد با مرگشان سر مرزها و ساختمانها روبرو میشویم, شهرمان رو به صعود میرود اما فرهنگ مان رو به سقوط, رشوه ستانی و زیر پا گذاشتن انسانیت امری عادی تلقی میشود, کسانیکه در صدر قرار دارند فقط به فکر امیال خویش بوده و کلمه ایمان برایشان نامأنوس مینماید همه فقط میخواهند خوب جلوه کنند و عقاید اسلامی را فقط در ظاهر باور دارند برای انجام هرکاری فقط به فکر سخنان مردم هستیم و اعمالمان همه ریایی, هر کس به فکر رفتن به مدارج بالاتر است آنهم نه با تلاش و همت بلکه با زور رشوت و پارتی و آنهم برای بدست آوردن پول و قدرت, دختران جوان کشورمان شخصیت را وابسته به پوشیدن لباسهای غیر اسلامی و به اصطلاح مد روز میدانند و هاله دست چند جوان از خود بدبخت تر میشوند و برای بدست آوردن اندکی عاطفه تن به کارهای غیر اخلاقی میدهند, واقعاً جای تأثر و تعمق دارد که چرا چنین است؟


همه تلاشمان فقط وابسته به تفکر مردم و برداشت آنهاست حتی عبادت, غافل هستیم که خوب بودن و انسان بودن در عبادت زیاد نیست چنانچه گفته اند:


کس چه داند که در این بهر عمیق                 سنگریزه قرب دارد یا عقیق


غیرتمان فقط مختص به حجاب زنان و هم صحبت نبودن مردان با زنان است و دلهایمان به تاریکی شب سیاه, براستیکه زندگیمان همه ظلمت است از دست هم آرامش نداریم و به عبادات خود مغرور.


قدرت, شهرت و ثروت تنها آرزویمان است افسوس که هیچکدام اقناعمان نمیکند و هر قدر برآن افزون گردد عتشمان بیشتر و بیشتر میشود حال آنکه بنا بر فرموده سردار عالم چشم انسان را فقط خاک پر میکند.


در عجبم از اینکه مردمان تمام روز خود را چطور میخندد مگر دلیلی برای شاد بودن وجود دارد؟ هر گوشه این شهر را مینگرم قلبم به درد میآید مگر وجدانها در خوابند؟ همین چند مدت پیش در حالیکه  افغانستان غرق شادمانی از پیروزی تیم ملی کشور بودند شاهد یکی دیگر از اسفناک ترین حادثات (انفجار در سفارت امریکا) مرگبار بودیم, چطور میتوانیم بی تفاووت باشیم؟


روزانه شاهد صدها خبر تأثر انگیز از هر گوشه کشور هستیم همه اینها به کنار جنگ سوریه و شهادت مردم مظلوم, تظاهرات و شهادت 2000 نفر از مردم بیگناه لحظه ای انسان را متأثر نمیسازد؟


شاید بگویید اینها همه حادثات است چه میتوان کرد و یا اینکه دید من نسبت به زندگی اینطوراست, اما بنی آدم اعضای یکدیگرند و من از کودکی به این فکر میکردم که بتوانم درک درستی از مفهوم زندگی را بیابم و حتی گاهاً تصوراتم مرا به خارج از حیطه تفکرم میبرد و بیشتر به خلقت این دنیا می اندیشیدم و تا به حال نتوانستم درک درستی از این زندگی بیابم.


ما به دنبال چه هستیم , از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت, آیا این همه تلاش بیهوده چه ثمری میتواند در بر داشته باشد؟ آیا کجای این دنیا از آن ما خواهد شد؟  اصلاً دلیل اینهمه شادی کاذب چیست؟


وقتی به اطراف خود نگاه میکنم فراسوی اینهمه سردرگمی را جز درک غلط از زندگی چیزی نمیبینم, دایم به فکر بهتر شدن فرداهایمان هستیم و حسرت گذشته ها را میخوریم و خواهان گذر با شتاب هر چه تمامتر لحظات حال هستیم غافل از این که این عمرمان است که میگذرد.


فریبا



About the author

FaribaKakar

Fariba kakar was born in Herat, Afghanistan. She studied economic faculty of Herat University. Fariba Studied English in STC in Herat also computer in AIL. she is working to Citadel software company as a trainer and writer.

Subscribe 0
160