پاداش انسان در گرو اعمال اوست(بخش دوم

Posted on at


میتوانید با کلیک کردن بر روی لینک ذیل بخش اول مقاله را به دست بیاورید.


http://www.filmannex.com/posts/blog_show_post/76911/76911


روی چوکی نشته بود و با دوست خود از کارهای زشتی که کرده بود و زندگی دخترانی را که خراب ساخته بود قصه میکرد، طرف دوست خود نگاهی کرد و آه سردی کشید و گفت ای کاش که کار بدین جا نمیرسید ای کاش!


دوستش که بسیار متحیر شده بود گفت به بسیار تعجب پرسید چی شده؟


او که بسیار شرمنده بود و از خجالتی سرش را بالا کرده نمیتوانست خود را تکان داد و شروع به قصه ای که بالایش گذشته بود کرد.


دختری را برای مرد هوسران و حیوان صفت بردم او که غرق در دنیای شهوت بود طرف من دید و به من گفت از تو چیزی میخواهم و میترسم که آنرا رد کنی، من برایش گفتم: که تا حال اینطور شده که تو چیزی خواسته باشی و من آنرا رد کرده باشم، گفت: اما این بار با دیگر بار ها تفاوت دارد، گفتم خوب بگو..



او که غرق در شهوت بود و نمیداست که چی میگوید به بسیار بی حیایی به من گفت میخواهم که دخترت را برایم بیاوری تا شبی با او خوش بگذرانیم، من که در زیر آب و عرق شده بودم و به اندازه ای احساس حقارت کردم که هیچ حد ندارد و خود را از مگسی که بالای کثافت مینشیند پست تر احساس کردم و تمام استخوان های بدم سست شده بود، به لبخندی زدم در حالی که آتش در درونم شعله ور شده بود، از جایم برخواستم و آنجا را ترک کردم و فهمیدم که این کارهای پست انتهای آن این گودال های هلاکت است.


تصمیم گرفتم که توبه کنم و هیچگاهی با این راه باز نگردم دست هایش را به طرف آسمان بلند کرد و این دعا را خواند:


(اللهم اغفر لي وتب عليَّ برحمتك يا أرحم الراحمين و انت التواب الرحیم)


( خداوندا! مرا بیامرز، و با لطف و کرم و مرحمت خود ای مهربانترین مهربانان! توبه‌ام را بپذیر. و توکه پذیرنده توبه و بسیار مهربان استی).


نویسنده: صبغت الله سنتیار



About the author

sebghatullah

صبغت الله"سنتیار" فرزند مولوی عبیدالله "پروانه" فرزند مولوی پروانه "سنتیار" روز چهارشنبه عقرب سال 1371 در یک خانواده متدین و روحانی پا به عرصه گیتی گذاشت. در سن شش سالگی شامل مکتب ابتدائیه بی بی حوا شده و دوره ابتدائیه خود رادر مکتب مذکور به اتمام رساند، و بعد دوره…

Subscribe 0
160