در میدان هوایی کابل چه خبر است؟

Posted on at


 

 

1

 

چوکی ها به هم چسبیده استند،فاصله میان دو چوکی فقط باریکه ای ست که به مشکل می توان از آن عبور کرد. سه چوکی چسبیده به هم مانند سه گانه ی عجیب الخلقه،

 

خانم ها آقایان! به پروازشماره .... طیاره... شرکت هواپیمایی ... خوش آمدید!

 

وادامه اعلان که همچون وردی باستانی توسط گوینده ای که برای تلفظ شماری از کلمات این متن خبری کوتاه، مجبور است از "اکسنت ها" یا همان تلفظ های زبان های دیگر استفاده کند. طیاره دارد آماده می شود تا به سمت هرات پرواز کند. برای رسیدن به اینجا( داخل طیاره) از هفت خوان رستم گذشته ایم. رقابت میان شرکت های متعدد هواپیمایی تنها به ایجاد سهولت ها برای مسافران منجر نشده است. قصه در همینجا ختم نمی شود. این شرکت ها پس از گذشت چندین سال تجربه کاری در بازار به اصطلاح آزاد از نوع افغانی آن یاد گرفته اند که چطور خیلی محترمانه وبه ظاهر قانونی و حتا گاه با چهره ای معصومانه از قانون و حقوق شهروندی عبور کنند.

 

2

 

فروشنده تکت با تاکید به من گفت که :پروازتان برای ساعت 7 و 30 دقیقه است. لطفا حداقل  سه ساعت قبل از پرواز در میدان حاضر باشید و گر نه از پرواز می مانید. اما خب، من تجربه ی بارها سفر با هواپیماهای این شرکت را دارم. از فروشنده پرسیدم:با این حساب من ساعت 4 و نیم باید در میدان حاضر باشم،آیا این وقت صبح کسی برای من اجازه ورود به میدان را می دهد؟ لُق لُق نگاهم کرد. انگار آدم –فضایی هستم. گفت به هرحال باید آنجا حاضر باشید.

 

فردایش دیر رسیده بودم. ساعت شش و 30 دقیقه، سرباز موظف در دروازه اول دخولی به میدان هوایی کابل با خشونت تمام مانع ورود مسافرین شده و گفت که باید منتظر باشید تا موتر بس که مسافرین را به سالن می برد، بیاید. داد و بیداد و گفتن این که پرواز ما ساعت 7 و نیم است فایده ای نداشت. صدای غرولند مسافرین بالاشد،همه انگار داشتند ضمیری غایب را نفرین می کنند،عده ای فحش می دادند،اما کسی پاسخ نمی گفت و کسی هم غیرتی نمی شد.تا اینکه 45 دقیقه بعد سرویس از راه رسید و همه با عجله سوار شدیم و به سالن رسیدیم. تا اینجا 4 بار بازرسی بدنی و دوبار نیز وسایل مان از آن دالان تنگ الکتریکی گذشت. با قیافه های حق به جانب و عصبی ماموران شرکت موصوف در پشت سکوهای تایید تکت و صدور کارت پرواز مواجه شدیم. تکت را که به دستش دادم،نگاهی عاقل اندر صفیح به من انداخت و گفت:دیر آمدی بیادر! حالی هم نمی امدی و در خانه خو می کدی...پرواز بسته شد و حالا در حال پرواز است...

 

سرو صدا فایده ای نداشت. کلمات را طوری ادا کرده بود که هر آدمی بی حیایی هم شرمنده می شد. با لحنی آمیخته به طنز از مامور موظف شرکت پرسیدم: برادر! روزهای که ساعت 7 صبح میاییم وتا 4 بعد از ظهر پرواز تان تاخیر دار د چرا پاسخگو نیستید و اینطور با جدیت ومنطقی قانون را به مردم یادآوری نمی کنید؟

 

جواب کوتاه و صریح وتحکم امیز بود: هروقت ایطور شد باز اعتراض کن!

 

3

 

گوینده ی این کلمات به خوبی با روانشناسی من افغانی آشناست. چه چاره ی دارم؟ و تازه متوجه شدم که در قسمت بالایی تکت با رنگ قرمز نوشته شده است:" تکت پس از پرواز باطل است"

 

 مجبور تکتی دیگر برای پرواز بعدی بگیرم. که با لطف نماینده گی این شرکت در درون سالن میدان به آسانی میسر می شود. پرواز برای ساعت 10 صبح، باید حدود سه ساعت درون می دان آواره باشم،درون سالن انتظار،

 

باردیگر تشریفات آغاز شد وچهاربار تلاشی بدنی و دو بار گذشتاندن بکس ها و اثاثیه از درون دالان تنگ الکتریکی،همه بخش های تشریفات همچون مراسمی مذهبی اجرا شد و وارد سالن پرواز شدیم... . انتظار شروع شد. انتظاری بی چرا و بی پاسخ و کشنده، سالن مملو از مسافران، مملو از بو های مشمیز کننده، بدون هیچ هواکشی، و فقط دو حلقه تشناب برای بیش از 100 مسافر منتظر در سالن،صدای جیغ اطفال، کم کم همه بی حوصله می شوند،از گوشه و کنار صدای انتقاد های همراه با کلماتی کم و بیش رکیک شنیده می شود. ساعت 3 بعد از ظهر شده است ام هنواز پرواز خبری نیست. گروهی از مسافرین بی تاب می شوند و تصمیم می گیرند که بروند پیش مسوول این شرکت هواپیمایی و شکایت کنند. گروه معترضین به مشکل ساخته می شود. عده ای گمان می کنند این کاری عبث است اما بالاخره یک گروه 5 نفری خودرا به نزد کارمند مسوول شرکت می رسانند. اینبار اما قیافه ی کارمند شرکت موصوف تغییر بنیادین کرده است. در مقابل انتقادها و سوال ها و گاه فحش های مسافرین با کمی ترس شانه هایش را تکان داده و می گوید: من یک مامور ساده هستم. باید مسوولین شرکت پاسخ بدهند. اما همه ی مسوولین رفته اند و...

 

4

 

این قصه نیست. این روایت واقعه ی مکرری ست که هر روز در این میدان هوایی و میدان های هوایی دیگر افغانستان اتفاق میافتد.

 

به نظر می رسد ازدیاد شرکت های هواپیمایی، معظلی که گمان می رفت با حل آن، مشکلات در خواست کننده گان بیشمار برای مسافرت هوایی، حل خواهد شد، اما تکرار مکرر اتفاقاتی از این دست،نشان می دهد که عدم نظارت برکارکرد این شرکت ها ،فضایی پر از بی بند و باری و عدم تعهد به شهروندان را بار آورده است. کنترل میدان های هوایی در قبضه ی نیروهای نظامی خارجی ست، شرکت های هواپیمایی به تعهدات خود نسبت به مسافران عمل نمی کنند، نهادهای مسوول دولتی این ساحه را به کلی به 4 شرکت هواپیمایی خصوصی واگذار کرده و هیچ نظارتی بر اعمال شان انجام نمی دهند. همه چیز بر وفق مراد صاحبان این شرکت ها ست. کسی مسوولیت انتظار های طولانی مسافران  را به عهده نمی گیرد. تکت ها برخلاف قوانین همه ی شرکت های هواپیمایی جهان، پس از پرواز باطل می گردند، مامورین امنیتی به جای برقراری نظم، به ترویج خشونت در قالبی مدرن می پردازند. برخورد سلسه مراتبی با مسافران صورت می گیرد.همه چیز تشریفات است. همه چیز تشریفات است...!

 

 



About the author

MasoudHasanzada

اززنده گی نامه های فرمال و سر راست متنفرم. به همین دلیل چنین می نویسم: مسعود حسن زاده ای که حالا و اینجا می بینید در کابل زنده گی می کند،شاعر و منتقد ادبی ست و رهبر نخستین گروه راک و بلوز افغانستان(مورچه ها) ست. روزگارش از راه روزنامه نگاری…

Subscribe 0
160