گل های بابونه و عطر فراموشی من

Posted on at


 مزرعه ای سبز با یه عالمه گل های بابونه. وقتی که در کنار مزرعه راه میروم با بوی بابونه مست میشوم یاد روزهایی می افتم که برای اولین بار این بو به مشامم خورد. قصه از جایی شروع میشه که تو یه بار نشسته بودم تنهای تنها خسته  از این دنیا خیلی وقت بود که دلم برای کسی تنگ نمیشد همه چیز و همه کس برایم رنگی نداشت گویی تیک تاک ساعت زمانه من ایستاده در هر راهروی که راه میرفتم حس میکردم که دیگر هیچ وقت به آن مسیر بر نمیگردم ولی هر بار که برمیگشتم بی خبر از بار قبل بودم در آن مسیر حس میکردم مسیر جدید است ولی با قدم گذاشتن در آخر مسیر متوجه به تکراری بودنش میشودم.



در همان بار نشسته ام کسی وارد میشود مردی بلند قد با پالتوی سیاه کلاهی هم بر سر دارد با امدنش انگار نوری با خود آوده بود از کنار من که رد میشود احساس میکنم که این همان کسی هست که شاید میتوانم مرا از این آشفتگی درونی ام خلاص کند بار اول بود با هر نگاه کردن به او لذت خاصی میبردم بعد چند ان بار آمدنش به بار یک بار خواستم او را به صرف قهوه ای در یک رستوارنت شیک در کنار خیابان دعوت اش کنم .با ترس و اضطراب زیاد به نزدیکی اش آمدم از او اجازه خواستم که آیا میشود در کنار میزاش که همیشه تنهایی مینشیند بنیشینم با کمی تامل قبول کردم سر صحبت را باز کردم وخوشبختانه دعوتم را قبول کردم قرار شود بعد از ظهر همان روز به همان محل قرار برویم


.


بعد از ظهر بعد از کلی لباس عوض کردن لباس قرمز مخصوص مهمانی خود را پوشیدم و رفتم .قرار خیلی خوبی بود خیلی باهم احساس راحتی میکردم گویی که از اول ما عاشق هم شده بودیم.بعد از چندین ملاقات تصمیم گرفتیم که باهم زندگی کنیم .ولی یک مشکلی هنوز وجود داشت این که هر از گاهی فراموش میکردم در کجام در چه نقطه ای ایستادم وبه کجا میروم


.


بعد از چند سال زندگی در کنار هم با همه شادیها و غم ها یک روز با هم در گوشه ای دور از شهر به تفریحی میرویم همراه دوستان ولی در  آنجا من به کلی فراموش شدم به گردش و دیدن باغها رفتم تنهایی ولی دیگر هیچ خاطره ای  در ذهنم نمانده نه از او نه از خاطراتش گویی من از همین باغ وگلها بودم آری فراموشیم کار دست داده حال دیگر چهره اش را هم فراموش کردم تنها یادگار من همین بوی گلهای بابونه و انتظار در باری است که نمیدانم چه خواهد شود


نویسنده:ناهید بیکران



About the author

nahidbikaraan

Nahid Bikaraan is an adolescent Afghan girl who recently has found a new working place in Kabul. She is a typical afghan girl who is graduated from high school and was seeking to show her talent. She hates to stay home as most of afghan girls have to do, and…

Subscribe 0
160