زندگی یا بندگی

Posted on at




در یک روز گرم تابستان از مسیر دریا کابل گذرم نمودم نگهان به در یا نگها نمودم و با بوی و تعفن که از آن جاه با مشام من می رسید و نزدیک به پل رسیدم و نگها نمودم در زیر پل چند جوان بود زمانیکه به آنها نگها نمودم و مرا چیزی واه داشت تا در باره آنها چیزی معلومات حاصل نمایم.


زمانیکه نزدیک چند جوان رفتم و میخواستم در باره آنها چند چیزی که پیش من گنگ مانده بوده بپرسم و در باره چیزیکه آنها را واه داشته که در جاه که تعفن و بد بوی همه جاه را گرفت بود و به جز حیوان و سگ های دیدو در آنجاه زندگی میکنند همرای آنها این جوان چطور زندگی را پیش میبرند


.


و نزدیک به این جوانان شدم که در دهن یکی از این جوانان یک نیچه باریک و در دستش یک زرورق و در زیر زروق آتش نموده بودن و دود آن مواد نشه آور را به طرف سینه خود کش مینمودن و بخ یک بارگی یکتن از آن جوانان برخست و شتابان به طرف من آمد و برایم گفت که تو در این جاه چی میکنی من که حالت مخموم و با کالا های پاره پاره و از چهره آن هویدا بود که حتا بشتر از یک سال میشود که سر و صورت خود را نشسته باشد  و در غم و اندو سپری میکند.


من برایش گفتم آمدیم از حال شما جوان وطن خود آگاه شوم که چطور به این غم که جز راه مرگ دیگر راه ندارد آغشته شده اید این جوان به حالت مخموم برایم جواب داد گفت در زندگی اگر دشمن داشتی او را نکش نزن او را به مرگ تدریجی گرفتار کو که او همه مواد مخدر است که در وطن خودما توسط خودما برای از بین بردن جوانان ستم دیده که بجز جنگ عافت دیگر چیزی را ندیده اند از طرف دشمان ما تهیه گردیده و برای از بین بردن ما و جوان این کشور ساخت میشود.



بیبن به حال این جوان که در زبال دانی ها  برای یافت یک توته نان باسید شده سرگردان اند و بنده این مواد مخدر شده و زندگی بالایشان حرام گردیده است وهمه شب روز برای پیدا نمودن یک پوری از این مواد به گدایی و یا کار های ناشایسته دست میزنند


زندگی که یک نعمت بزرگ خداوند است وبرای انسان تحفه برای چند روز میباشد من از شما جوانان خواهشمندم که این زندگی را بالای خود حرام نسازید و راه که برای زندگی بهتر میباشد تا از زندگی لذت ببرید تعقیب نماید تا همیشه به نزد همگان پیش از مرگ بعد از مرگ نام نیک داشت باشید


.


سپس آنجاه را ترک نمودم و راهی خانه شدم و هر لحظ به یاد آن جوان میفتیدم که با کالا های جولیده و روی سیاه در یک جاه نامناسب که جاه حیوانات میباشد بندگی این مواد را قبول میکنند و زندگی را بالای خود حرام میسازند پس ای جوانان بیاید دست به دست هم داد تا از این مثبت که بالای هر فرد جامعه میگذرد این جوان ما را رهایی بخشیم .


و راه بهتر که از زندگی خود آرزو دارند نشان دهیم و همیشه از خداوند بزرگ خواهانیم تا راه خوب را برای همه شان نشان دهد و از این مثیبت فلاکت بار رهای یابند


نویسنده عبدالقهار کبیری



About the author

160