زنده گی

Posted on at


زنده گی          life


زنده گی معنا های مختلف می دهد که از جمله آن ها مانند حیات داشتن, زیستن وغیره است


کلمه زنده گی از یک واژه مرکب و پیچیده درست شده که معنای و فهم آن  از درک و فهم انسان


ها بلاتر است یعنی این که انسان نمی تواند آن را به ساده گی معناوفهم زنده گی را به فهمد وآن را


 درک کند زنده گی از خوشیها و غمها درست شده که  همیشه غمهاش زیادتر از خوشی هاش


است اما باز هم زنده گی راستش با تموم خوشی وغمهاش کاملا جدیه!


 


 


در زنده گی به هر چی که دل بندی اونو از دست میدی اگر زنده گی بر ما سخت می گیرد اما باز هم ما روشد می کنیم گاهی هم می شکنیم اما دوباره شکوفه می کنیم زنده گی واقعی تر از آن است که در یابیم زنده گی شناخت است که مارا صبور میسازد زنده گی افسانه نیست عشق است یعنی اینکه اگر  در زنده گی خود عشق نداشته باشی زنده گی کرده نتونسته و زنده گی برای انسان تلخ می شود و هر روز که بگذرد یک عمر بالای انسان می کذرد پس تلاش نکنیم که زنده گی را بفهمیم زنده گی را زنده گی میکنیم    تلاش نکنیم که عشق را بفهمیم عاشق به شیم زنده گی فانوسی برای اجرای نغمه های متفاوت است!


 





 


 


زنده گی در گذر است اما این که انسان به تونه از آن به خوبی استفاده کند و هر روز خود را به خوشی سپری کند و زنده گی خود را بسازد هر قدر که در زنده گی انسان از غم و خوشی زیاد تر اتفاق بیافتتد به همان اندازه تجربه انسان زیادتر می شود برای فهمیدن معنای زنده گی ....!


 


در زنده گی مو فقیت های وجود دارد اما بعضی انسان ها به آن میرسند و بعضی دیگر به ان نمی رسند اما باید آنهای که نمی رسند معیوس نشده و دوباره کوشش کنند و به راه خود ادامه دهند هر چند که زنده گی برما سخت بگیرد خرده گیرد پس ما زنده ایم زیستن حق ماست و زیستن چیزی است که خودمان خلق می کنیم و می سازیم


 


                                                                


 


  آری


زندگیم.. این منم


گاهی بهانه هم می گیرم .... برای غصه های دلم


برای قصه های ناتمام مانده ام .....برای تو ...


برای خودم


گاهی خیلی بشتر  از گاهی دلتنک می شوم


برای آنچه که دلتنگم کرد و می کند


و به خودم میگویم سخت نگیر خودم را آرام می کنم ....


زنده گی


.... مرا در آغوش گیر


من پر از تو ام! 


 


 


 



About the author

160