مادرم.....

Posted on at


صدای قلبت آرامشیست که حتی میشود در سردترین لحظات  زندگی گرم بود.
چنان مرحمی که حتی عمیق ترین زخمها با بودنت راه هموار میکنند و سد راه نمیشوند...
وقتی تو را داریم, انگار نه دردیست, نه زخمی و نه هم گودالی از تاریکی .....گرچند باشد, ولی با حس بودنت خالی از اینهاییم...



تو چه کردی ؟
ما چه میکنیم ؟.....
سالها وقتت صرف ما شد.....آیا شده چند لحظه برایت وقت داشته باشیم ؟
در تمام تفکراتت ما بودیم ...... ولی چه وقت فکر ما آغشته از تو بود ؟
من نمیفهمم کدامین خطا را مرتکب شدی که این همه بی توجه ایم به تو ؟ به نظرم جرمت صداقتت بوده, شاید نخواستی کج باشیم, شاید نخواستی راه را اشتباه بریم...
میدانی چرا دوست دارم برایت بنویسم ؟ چون با هر کج راه رفتنم, از من رو نگرداندی, هر بار دست منو گرفتی, منو از زیر به اوج رسوندی ولی به محض رسیدن به اوج رویاهام تورو فراموش کردم, انگار هیچ سهمی نداشتی.....
نامت به زبانم هست ولی هنوز معنی اش رو دقیق درک نکردم.
میخواهم دوستم داشته باشی نه تنها به قلبت بلکه به زبانت هم,ولی اینکه تورو دوست داشته باشم, تنها قلبم را کفایت میدانم. هیچوقت کوشش نکردم برای خوشحال شدنت حتی یکبار بگم دوستت دارم.....طوریکه خودت بارها گفتی.
آیا بخششی وجود دارد که باز هم دست منو بگیری ؟
میدانم تا هستی خدا هست, تا بخشش و عنایت خدا هست....
تو هم هستی و لطف و بخشش تو همچنان جاریست.....
به امید روزیکه تمام شادیهای زندگی به سوی تمام مادران جاری شود.....انشاالله



About the author

ritasaqeb

student of economy faculty of herat city

Subscribe 0
160