مرگش را جلوی چشمانت ببین.....

Posted on at


چه دردی دارد عزیزت را جلوی چشمانت در حالت جان کندن ببینی....آه خدای من چه مجراتی سختی.....این تاوان کدام گناهم هست که برایم تعیین کرده ای.....؟؟؟؟



ان روز که تورا داشتم از هر گوشه خاطراتی شیرین و به یاد ماندنی که هیچ وقت از یادم نمیروند،،،،،برایم بجا گذاشتی......مرا دوست داشتی و با من هم قدم بودی.....اما روزی گفتی گرفتار مریضی هستم که امکان دارد مرا از تو جدا سازد و مرا حتی بمیراند...


من گفتم تا آخر همقدمت میمانم حتی اگر در آغوشم جان دهی



تو مریضیت شدید و شدیدتر شد روزی مرا نزد خود خاستی با هم چند ساعتی بودیم سرت را بروی پایم گذاشتی و از آینده ای حرف میزدی که من قرار بود کنارت نباشم دلم را به درد اوردی با حرف های تلخت آهسته اهسته چشمهایت را بسته به گمانم که  خوابیده بودی اما نه....این خواب نبود ......رویا نبود......احساس نبود تو رفته بودی از دنیای من تو رفتی شاید زنده باشی اما برای من مردی من تورا با دستان خودم دفن کردم اما در دلم......


مراسم خاک سپاری ات را تنها انجام دادم.....تو.......نه من مرگ عشقم را جلوی چشمانم دیدم......سخت است خدایا جزای کدام گناهم هست این.....؟؟؟؟


من این را نوشتم نمیدانم تو میخوانی یا نه اما من دخترک کوچک این نوشته ها را از ته دل برایت نوشتم.......با احترام عشق فراموش شده ات نرگس



 


نویسنده:اسما ابراهیمی



About the author

Asma_Ebrahimi

I am goolkepr of Esteqlal team I am a student of 11 classI am 16 years old

Subscribe 0
160