خانه شما چگونه است؟

Posted on at


استادی از شاگردان خواست تا خانه ای خود را با تمام مشخصات آن تعریف کنند

شاگرد اول با وقار بلند شد و گفت خانه ما در بهترین منطقه شهر است وسعت آن چند هزار متر وچندین طبقه است و بیشتر اتاق ها ما خالی است و در باغ وحش خانه ما..................

هر شاگرد به همین ترتیب بلند می شد و از عجایب خانه خود می گفت از نقاشی ها و وسایلی که آنها دارند و کسی دیگر ندارد

.

استاد کم کم داشت خسته می شد چون دیگر داشت فضای صنف را بوی حسادت وثروت می گرفت و تنفس در آن سخت امی شد.

که ناگهان محب الله بلند شد

زمانی که او بلند شد فضای صنف را خنده گرفت استاد به بچه ها گفت چرا می خندید گفتند استاد محب الله در یک منطقه فقیر نشین می نشیند ما به خانه او خرابه هم نمی گیوم.

استاد گفت عیبی ندارد بگذارید که او هم تعریف کند

محب الله آب دهان خود را غورت داد و شروع کرد

خانه ای ما در منطقه ای است که بوی مهر وصفا دارد زمانی که باران می بارد خاک ، آب چنان به هم می آمیزند و تا هفته ها با هم یکجا می مانند و نمی خواهند از یک دیگر دور شوند.

خانه ما دیوار های کا گلی دارد که به طور وفادار باشندگان خود را از سرما وگرما حفظ می کند و تنها علتش این است که در زمان چیدن هر خشتش بنا می گفته یا الله.

خانه ما خیلی با ارزش و گران بها است چون در آن هیچ جای خالی یافت نمی شود.

خانه ما با نور برق نه بلکه با نور معرفت و دوستی هریک  از اعضا خانواده ما روشن است و هیچ گاه نگران نیستیم که برق نباشد ما در تاریکی می مانیم

ما تلوزیون نداریم ، تا داستان های دروغین مردم را ببینیم ، بلکه مادر بزرگی داریم که داستان ها ی واقعی را از هر کارگردانی بهتر در نظر ما مجسم می کند.

باغ وحشی که ما در خانه خود داریم بسیار بزرگ است هر نوع پرنده در آن یافت می شود حیوانات باغ وحش خانه ما مقید نیستند که در یک جا باشند حتی آنها می توانند به دیگر جا ها بروند وهر وقت که دل شان خواست بر روی بام ما بنشیند  تا ما آنه را تماشا کنیم.

اگر دیگر دوستان من گفتند که بعضی از وسایل شان را هیچ کس ندارد من با جرات می گویم که هیچ کدام شان وسایلی که ما در خانه داریم را حتی ندیده اند. تابلوه های خانه ما ساخته دست انسان نیست ساخته دست طبیعت است ترکها و شکستگی ها زیبا که حتی یک نقاش حرفه ای هم نمی تواند انها را تشریح کند.

لبخند بر لبان استاد آشکار می شد چون داشت واقعا همان چیزی را که انتظار ش را داشت می شنوید

که ناگهان محب الله گفت ما در خانه خود بسیار چیز ها داریم حتی  پدر من می گوید که ما چیزی داریم که خداوند حتی ندارد.

تمام صنف با تعجب گفتند چه و استاد هم  شوکه زده بلند شد و گفت شما چه دارید

گفتم ما او را داریم و او هم چون خود ندارد.

در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست صفا هست       آنجا که صفا هست در آن نور خدا هست.

 



About the author

nematkakar

به نام خدا نعت الله کاکر هستم. تحصیلات ابتدایی خود را در کشور ایران به پایان رساندم و تحصیلات لیسه خود را در شهر هرات در لیسه سیفی به اتمام رساند. بعد از سپری نمودن امتحان کانکور به پوهنحی کامپیوتر ساینس راه یافته و در سال 2013 آن را…

Subscribe 0
160