ای امید

Posted on at


 


 هنگامی که با قلبی اندوهگین در گوشه خلوتی می نشینم ، واندیشه های گوناگون دماغم را فرا می گیرند هنگامی که خواب از آمدن به چشمم گریزان است و چراغ  حیات و روشنی نمی بخشد



ای آرزو ای آمال فرخنده من توبیا همچون ستاره قلب ودماغ مرا روشن نما، هنگامی که پس از آویخته شدن پرده های تاروظلمانی شب بیرون می آید


.


ودر جنگل های که مانع از عبوراشعه سیم گون ماه می شوند میگذرم ناامیدی و  ناامیدی سرتاسر وجودم را احاطه مینماید ، خوشی وسرور از من دورمی شود.تو نیزتلطفی کن همچون اشعه ماه که از خلال شاخهای درخت زمین ظلمانی را روشن می نماید، پیش بیا و اندوه مرا از یاد ببر


.


هنگامی که در کاری قدم گذارده پایم بسنگ میخورد وقتی که از شدت بیچارگی اشک در چشمانم حلقه میزند، ای امید !  ای آرزو دمی پیش من بیا ومرااز این ورطه هولناک وارهان.


وقتی معشوق از من یادی نمی کند آنوقت خود را از زندگی سیر می یابم ؛ ای آرزو پیش بیا ودمی ازرنجهای درونی ، مرا رهایـی ده تنها مونس من تویی ،تنها کس که می تواند از کارهای ناپسند بشرجلوگیری نماید تویی .


اما افسوس که تو دیر بدیر بسروقت  بیچارگان آمده و تشنگان بیابان ناکامی را مدتها در انتظار میگذاری.


ای امید ،ای آرزو تو پرنده زیبا و قشنگی هستی که هر کس ترا دوست میدارد ،اما افسوس که بسیار گریزپایی  





About the author

mozhdah

I'm Mozhdah Mohtasebzadah,I'am From Afghanistan and I live in Herat city
I'm Graduatied From Goharshad High school, and right now I study at Herat University

Subscribe 0
160