داســــــــتان عشـــق صادق و نرگس
شب عروسیه، آخره شبه،خیلی سر و صدا هستمیگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض……
شب عروسیه، آخره شبه،خیلی سر و صدا هستمیگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض……
خدا خواست دختر باشم منم دختر انتخاب شدم و دختر بدنیا آمدم و خلاصه بزرگ شدم.……
دیوارا رو دست دارم. شاید مسخره به نظر بیاد. ولی خب این حرفی نیست که همینجور……