بخش دیگری در مورد بانو شاعر مخفی

Posted on at


اما شمار این ابیات از لحاظ محتوا و مضمون در آن حدی نیست که بتواند تصویر از تبعیدی یک عمر باشد. مراجعه در دیوان مخفی برای پژوهشگرا سالهای غربت مخفی در قندهار این نکته را تصریح میدارد که مولفین در تدوین اشعار مخفی و ثبت سرودهای او مصلحت زمان را در نظر داشته و از آوردن آن شمار مضامینی که غمنامه سالهای تنهایی او در آن وضاحت زمانی و مکانی داشته اهمال ورزیده اند.



درین مورد نکته قابل توجه دیگر اینکه به گفته شاه مراد بدخشی منشی مخفی چون سید نسب در اخیرر عمر به جمع آوری اشعارش پرداخته بناء شاید سروده های سالهای غربت قندهار دستخوش خوادث گردیده است.


بهر صورت از سالهای غربت مخفی در قندهار و چگونگی زیست او متن اشعار شاعر و آراء تذکر نگاران کمتر سخن وضوحی را میتوان تحویل گرفت. درین سالها با آنکه سیده مخفی برادر بزرگ خود را که همزبان روان و احساسش بود, از دست میدهد ولی مثل اینکه با خودش پیمان بسته تا سمبول تحمل و شکیب باشد.



چون شمع اشکبار خموشیست کار عشق             ای عندلیب اینهمه افغان چه حاجت است.



با مرگ امیر عبدالرحمان و رسیدن تاج و تخت به امیر جبیب الل, در سال 1901 خانواده محمود شاه به کابل فراخوانده میشود و مخفی شاعر باز هم به جرم حکمرا زاده بودن در منطقه علی آباد کابل سالهای تنهایی را دنبال می نماید.



در شماره چهارم و پنجم مجله آریانا ضمن ذکر و فراخوان خانواده مخفی به کابل میخوانیم .... درین وقت سید نسب مثل رابعه بلخی پرده نشین بود و دیوان زیب النساء را در پهلوی دیگر آثار میخواند. و این زمانیست که پرده فکر مخفی بیشتر از هر وقتی به یاد وطن اصلی اش در فقس نظارت سیاسی بال و پر میزند و میسراید:



شام هجران بسکه یاد آن لعل خندان میکنم           در خیالش ملک کابل را بدخشان میکنم


ناله و حرمان و آه و داغ دل گف کرده است        در بهار بیکسی سیر گلستان میکنم.




About the author

160