چنانکه میدانیم جامعه انسانی از افراد و گروپهای بسیار زیادی تشکیل میشود علیرغم زیادی افراد تنوع گروپها و اختلاف روابط انها جامعه همواره از نظم و ترتیبی برخوردار است که ما میتوانیم به ارامی در ان زنده گی کنیم.برای درک این مساله میتوانیم مثالی را بگوییم:شاید شما خانه زنبور عسل و یا مورچه را دیده باشید. زنبور عسل و مورچه زنده گی اجتماعی دارد و تعداد زیادی از انها در یک خانه با همدیگر یکجا زنده گی میکند.
زنده گی اجتماعی به معنی این است که هر کدام وظیفه خاصی را بر عهده گرفته و به خوبی انجام میدهد وقتی صدها زنبور باهم زنده گی میکنند اگر نطم و هماهنگی دقیق بین انها وجود نداشته باشد زنده گی اجتماعی انها به زودی از بین میرود و تداوم نمیابد چیزی که زنبور عسل و مورچه را در پهلوی یکدیگر جمع میکند حکمتی است که خداوند ج در وجود انها قرار داده است.
انها بدون اینکه ازمقامات بالاتر خود مخالفت و یا سرپیچی کنند امور خود را پیش میبرند و دلیل ان هم این است که خداوند متعال انها را باهمین خصوصیت افریده است.زنده گی انسان نیز کم و بیش شبیه زنده گی زنبور عسل است. چون که انسانها نیز زنده گی اجتماعی دارند افراد زیادی در یک جامعه زنده گی میکنند با یکدیگر روابط دارند و باهم همکاری میکنند اما یک تفاوت اساسی میان انسان و زنبور عسل وجود دارد .
و ان این است: بر عکس زنبور ها عاملی که انسانها را در کنار یکدیگر جمع میکند و امکان زنده گی اجتماعی را فراهم میسازد غریزه نیست بلکی ارزش ها،قانون،ضرورت اجتماعی،و بطور کلی فرهنگ است.نظم پذیری در میان انسان ها اداری و عاقلانه صورت می پذیرد ولی در میان گروه زنبور عسل غیر ارادی و به طور فطری میباشد.
پس نظم اجتماعی چیست؟برای انکه بتوانیم درک بهتری از این مفهوم داشته باشیم نظم اجتماعی را در دو سطح خورد و کلان مورد بحث قرار میدهیم.منظور از نظم اجتماعی در سطح خورد این است که افراد در جامعه به ارامی رفتار یکدیگر را میفهمند.و ازینرو انها میتوانند رفتار های یکدیگر را پیش بینی نموده و به اسانی با هم ارتباط برقرار کنند. بطور مثال زمانی که شما به دکانی برای خرید مراجعه میکنید چیزی را تقاضا میکنید...
و او منظور شما را میفهمد و اگر جنس مورد نظر شما را داشته باشد به شما میدهد و پ.ل خود را میستاند این حادثه که به ظاهر خیلی ساده به نظر میرسد در واقعیت خیلی پیچیده و در عین حال خیلی مهم است. ارتباط شما با دکاندار به این خاطر بسیار ساده برقرار شد که هردوی شما از زبان مشترک،ارزش های مشترک و قواعد مشترک برخوردار هستید.اگر او یک موجود بیگانه میبود.
و با ارزش ها و قواعد فرهنگی شما اشنایی نمیداشت شما نمیتوانستید با هم ارتباط بر قرار کنید.پس با ما به این خاطر میتوانیم با مردم ارتباط برقرار نماییم که همه از ارزش ها و قواعد مشترک برخوردار هستیم ما میتوانیم رفتار های احتمالی دیگران را درک و بر اساس ان با ان با انها رفتار نماییم.
