رویای کودکی

Posted on at


زمان با ارزشترین سرمایه که بدون تأدیه همه ما آن را صاحب میشویم. وقتیکه خداوند هرانسان را میآفریند او را به 3 مرحله ازعمر قرار میدهد کودکی، جوانی وپیری. در زمان کودکی که هنوز با شخصیت انسانها محشور نیستیم سراسر وجودمان پوشانده از کمال بخشش، پاکی وراستی است وهمان اسباب بازیهای کوچک بی جان همۀ دنیای ما را مال خود میکنند.هنوز دست وپا وزبان مان آلوده گی گناه را تجربه نکرده وبرق صداقت درچشمهایمان موج میزند ودر قلب های ظریف ولطیف مان در کنار مهر مادروپدرجای برای عروسک های دوست داشتنی ما وجود دارد.




 کودکی فصل ایست که در آن طلوع درخشان زندگی را به این دنیا شاهد میشویم فقط در طول عمر یک بار سراغ هرکدام ما را میگیرد دوره ایست زیبا وتکرار نشدنی که درآن غرق آبهای زلال وصاف زندگی هستیم. وجود های نازنین وعزیز ما عاری ازهمۀ شبهای تار وتاریک زندگیست.


هنوز آنقدر بدن های ما نازک وکوچک است که گاهی اوقات خراشهای ناچیزوحرف های جدی وادیب مادروپدررا به عنوان دردناکترین ضربات تحمل میکند. از لحاظ ظاهری گرچه ضعیف وناتوانیم اما با یک دنیا ظرافت ولطافت هرگز رنج دادن وترّک دادن قلب های دیگران را بلد نیستیم. با زبانیکه هنوزبه سمت دروغ وغیبت حرکت نخورده همیشه با حرفهای شیرین ودلنشین خود به قلبها ولب های دیگران گل شادی و لبخند را هدیه میدهیم وشبنم های درد را از چشمانشان میچینیم. 


 


در کودکی بزرگترین رقیب های بد جنس ما خواهران وبرادران ما هستند که هر زمانیکه مادروپدر آنها را به آغوش وما را نادیده بگیرند احساس میکنیم که دیگر ما را فراموش کرده ودوست مان ندارند. وبدترین دلتنگی های ما وقتی است که در آغوش مادر اشک هایش را ازروی گونه هایش پاک میکردیم ومیگفتیم مادرخوبم گریه نکن من تو را خیلی دوست دارم همیشه پیشت میمانم و تورا اذیت نمیکنم. بزرگترین شگوفه های امید وشادی را آغوش نایاب و بوسه های گرم مادروپدردرهمۀ دنیای ما میسازد.



زیباترین خاطرات مال لحظاتیست که با دادن کادوها واسباب بازیهای کوچک قلب ما را سرشاراز شادی میکنند. زیادترین ترس ما از پدربود که مبادا ازکارهای فضولی وشیطانتی ما خبرشود وبا سخنان پند آمیزخود ما را جزا دهد. هنوزحرف هاوخیالات منفی به افکارما بافت نخورده بود وبا دنیای کودکانۀ خود به همۀ دنیا با تصورات مثبت نگاه معصومانه ای داشتیم هر چه گناه میکردیم بلافاصله بخشیده میشدیم وبا قلب قشنگ ورنگارنگ خود همگی را دوست میداشتیم.




About the author

160