خواب عروسک

Posted on at


خواب عروسک

عموی مریم کارخانه بزرگ عروسک سازی داشت که در آن تعداد زیادی از اشخاص کارآموخته کار میکردند؛ آنها از ساعت 8 صبح شروع به کار کرده و تا ساعت 7 شب مشغول بودند و در طی این مدت مقدار زیادی عروسک ساخته شده و به بازار عرضه می شد . روزی مریم خواست تا به کارخانه ی عموی خود سری بزند و از عروسک های آن دیدن نماید . مریم وقتی وارد سالن بزرگ عروسک سازی می شود بسیار حیران گشته وبا دهنی باز به طرف عروسک ها نگاه می کند. او بعد از بازی در بین عروسک ها به نزد عموی خود می رود و با لبخند به او می گوید که می خواهد از کار خانه ی او زیباترین عروسک را بردارد . عموی مریم با لبخند به طرف قفصه ی کنار اتاق خود می رود و از بین عروسک های موجود زیباترین عروسک که ساخته دست خودش بود را به مریم می دهد و مریم خنده کنان از عموی خود تشکر کرده و از اتاق خارج می شود و به همراه پدر خود به خانه برمی گردد

.

بعد از خوردن شام مریم به اتاق خود رفته و بعد از کمی بازی باعروسک خویش ، به خواب می رود و در خواب خود عروسک خود را می بیند که با او حرف میزند وبازی می کند .همراه عروسکش به اتاقی داخل می شوند که بسیار زیبا و بزرگ بود .عروسک به مریم می گوید که من چند سال در قفصه زندان بودم و تو مرا آزاد کردی و به اتاق خود آوردی . من در طی این چند سال که در اتاق عمویت زندانی بودم همیشه خواب آزادی را می دیدم و خواب می دیدم که انسان هستم و همانند تو زنده ام ،نفس می کشم ، بازی می کنم ،می خندم، با خدای خود صحبت می کنم و ساخته دست انسان نبوده واز دستان مبارک کردگار ساخته می شدم و برای خود زنده گی جاودانه بعداز عمری زنده گی کوتاه مدت در روی زمین ، در این دنیا دارم ، خواب می دیدم که همانند تو مادر مهربانی دارم و همانند تو پدر زحمت کش و خواهر و برادر دارم و همراه آنها می خندم و شادم

.

عروسک به مریم می گوید که تو سعادتمندی که انسان هستی و در تو روح خدا دمیده شده و تو منزه و پاکی و زنده گی خود مختارانه ای داری و می توانی راه بهشت را برای خود اختیار کرده و وارد بهشت جاویدان خدا شوی و در آن جاویدان باشی اما اگر نتوانی راه بهشت را در پیشگیری حتما راه اشتباه آن که همانا راه جهنم است را در پیش خواهی گرفت . من با اینکه دوست دارم یک انسان باشم اما با دیدن اوضاع بد انسان های بدکار و جزای سختی که به آنها داده می شود با خود فکر می کنم که عروسک بودنم بسیار بهتر از این است که انسانی بدکار باشم و قهر خدا را برای خود بخرم و در آن برای عمری جاوید عذاب بکشم ؛ هیچ ارزشی ندارد که شما عمر بسیار کوتاه خود را به بدی و غفلت بگذرانید و آینده ی خود را ندیده و به اشتباهات بزرگی دست بزنید و تن خود را که با خلیدن خاری کوچک در آن باعث آزار می شود را با عذاب وحشتناکتر مواجه سازید . مریم عزیز همیشه مواظب خود ، رفتارو کردار خود باش و با اطرافیانت مهربان و بامحبت رفتار کن تا خداوند بزرگ از تو خشنود شود. قدر انسان بودن خود را بدان وبدان که عمرت با ارزش است و آن را بیهوده سپری نکن

  .

و مریم باصدای مادر خود از خواب بیدار می شود و با خوشحالی تمام مادرش را در آغوش میکشد و بعد عروسک زیبایش را می بوسد و به طرفش لبخند زده و قول می دهد که به گفته های عروسکش عمل کند

 



About the author

160