عجب روزگاریست

Posted on at


عجب میگذرد شب و روز ما، زمان شادی گهی غم میگارد در مزرعه کردار ما تلخ و شیرین را با هم مخلوط میسازد دل را شادمان و غم اندود میسازد با نوای نی صبح صادق زندگی را مینوازد با نسیم سحر امید میآزد در گرد و غبار آرزو ها شب زیبا را میسازد ستاره ها را و مهتاب را حلقه حلقه و دسته دسته بر سر و موی آسمان می آویزد. در امواج رنگین و شیرین دل و روح عاشقان، عارفان، محققان و تماشاگران زمینی را بر هودیج زرین و سیمین خیال و تمنا بر سریر آلهام مینشاند.



خیال و آرزو ها پر و بال زنان در آسمان بی گران میروند و میروند، هر طرف آسمان است ستاره ها چشمگ زنان در گوشه مهتاب مینشینند و به نغمه و آهنگ فضای بی گران دل میسپارند. سرود و ترانه کهکشان ها در امواج رنگین و زرین آهنگ جاویدانه خویش را میسراید و روزگار زمینیان را میپاید روزگار آلوده با آتش و دود که هستی زندگی را از هم میپاشد خدایی خشم آلود با چنگال های تیره و درد آلود نعره کشان بر سر هر موجود، فریاد برمی آرد شما ای سربازان من دد و دیوان من با شما هستم ای اهریمنان من برکنید این نهال مهر و محبت را، ریشه کن سازد رشته های وحدت را باز بگذارید درب قبرستان ها، سر و تن آدمیان را در دخمه ها با هم اندازید.



از فساد پیشه گان و غارتگران لشکریان تکاورد و یاور سازید. ای عزیزان تشته قدرت و زراندوزم به هوش باشید یار و یاور شما شیطان است او مشاور ارشد و کلان است به حرفش کوش کنید گذشت و عاطفه را فراموش کنید مخلوق غیر آدمی را نوازش کنید روح و تن آدمی را در آتشفشان ها فگنده و خاموش کنید، دیگر حوصله ندارم کاسه صبرم به سر آمده از قیل و قال شان بیزارم و از ناله شیول شان بیمارم هر چه است خاموش کنید موفقیت از آن شماست، این تاریخ و تاریخ نگاران را با چرس و بنگ مدهوش کنید.



فرمان من صادر شد آنچه گفتم بدون کم و کاست گوش کنید.


موفق باشید



160