هست امیدی برا اینکه این راه تمام خواهد شود یا نه چه راه طولانی فقد که پایانی را به همراه نداشته باشد مثل اینکه وقتی قدم میزنی زمین هم همراه با قدم های تو در حرکت است خسته از تمام راه های تکراری زمین هستم همه چیز در گذر است اما این راه تمام نمیشود عمر من کم کم دارد تمام میشود ومن نا امید که این را تمام نمیشود اما این را چگونه راهی است وبرای چه این راه را میپیمایم مقصد من رسیدن به معشوقه زیبای من است که برای دیدن او همه چیز را رها کردم زیبای بی نظیر او مرا بی قرار میکند دیدن به او ارامشی را به من میدهد که خود را فراموش میکنم همه هدف ها را همه ارزوهارا از یاد میبرم مثل اینکه قطرات باران تمام وجود مرا لمس میکند اشفته وشگفت زده ام صدای قلبم را دنیا میشنود همه از این اشفته گی من خرانند اخر چه مرا اینقد بی خیال دنیا ساخته است که لحظی از فکر من دور نیست نگاه کردن به او مثل نگاه کردن به دریا مرا ارام مسیازد مثل اینکه میخواهد همه غم را از من دور با خود ببرد چشمانش مثل دریا ابی وپر از ارامش است دستانم را لرزه گرفته مثل اینکه دارم به او نزدیک میشوم میترسم که قبل از انکه به او برسم بمیرم فریاد میزنم در میان کوه ها سرسبز که دوستت دارم معشوقه زیبای من میترسم که قبل از انکه به او برسم مال کس دیگری شود این همه درد را از یاد میبرم وغرق در فکر او میباشم لبخند او مثل گل لاله در هنگام صبح است تمام خاطارات شیرینم تمام لحظه هایم مال او ویاد هایش است تنها گل یاس زندگی من تنها امید برای زندگی او فرشته کوچک شیرین که از دنیا هیچ چیزی نمیداند چه جالب است که یک فرشته زیبا اینقد زندگی را پر از امید میسازد که دیگر جای برا نا امیدی نخواهد بود این یعنی طلوع دوباره یک زندگی زبیا وپر از خوشی های پایان ناپزیر
چرا این راه تمام نمیشود
Posted on at