فصل سخن
بهار آمده از آسمان چشمانت
چنانکه تازه شده ابروان و مژگانت
و ابرها که هویدا شدند با بوسه
فرو رسند به آن گونه های تابانت
سپس چکیده شود هر بلور تنهایی
به لاله ها که نشستند روی دامانت
به بزم لاله و شبنم سخن ز قلب تو است
و فاش می شود آن راز های پنهانت
تکان تکان مده خود را که قطره های رُسُل
رسانده اند به من آیه های قرآنت
*
اگر چه فصل سخن است و خنده هاست، ولی
سکوت کردی و یک ریز بوده گریانت