دوری تو..

Posted on at


یادی از شعر های قدیم




یارا نیستی و شب فراق دراز و دوری تو



در بستر بیماری انداخته مرا دوری تو



یارا تو چرا نگرفتی خبر از بیماری من



دیوانه کرده است مرا درد دوری تو


 



خود نیامدی و گرفتی از من ستاره را



آخر چه شکایت کنم از درد دوری تو



لحظه نمیگذرد ساعت تک تاک نمیکند



 گذشتن بر آنها سخت است از دوری تو



سخن بر زبان ندارم دل چیز نمیخواهد



راز پنهان در سینه دارم آنست دوری تو



آخر نگفتی که چرا روی گشتاندی ز من



یاد ده بر من که تحمل کنم درد دوری تو



یارا چه گناه کردم آخر مرا ببخش که:



بلبل کتره پراند در گوش از دوری تو



ابراهیمی همیشه چشم به انتظار دروازه



در ها همه بسته اند از درد دوری تو


 


 



نویسنده:اسما ابراهیمی



About the author

Asma_Ebrahimi

I am goolkepr of Esteqlal team I am a student of 11 classI am 16 years old

Subscribe 0
160