نقد فیلم چند متر مکعب عشق

Posted on at


چند مکعب قصه در سینمایی بی قصه افغانستان

فیلم چند متر مکعب عشق ساخته جمشید محمودی فیلمی ملو درام از زندگی انسانهایی است که در زباله دانی زندگی مدرن برای زنده ماندن دست و پنجه نرم می کنند . 
حلبی آباد در حاشیه شهر تهران مردابی ایست که عبدالسلام مهاجر افغانستانی و دخترش را در خود جای داده و در طرف دیگر صابر جوان ایرانی که او نیز از یکی از ولایت های ایران به شهر مهاجر شده است نیز گرفتار این مرداب زندگی مدرن شده است . صابر جوان ایرانی عاشق مرونا دختر عبداالسلام است . حلبی آباد مامنی برای زنده ماندن در حاشیه شهر تهران. 
جدال مهاجرین روستا به شهر و کشور به کشور دیگر باعث می شود که دو عاشق دلداده به مامن خود در دل این حلبی آباد پناه ببرند . کانتینری سوراخ سوراخ شده از سقف که نمادی از زندگی جنگ زده مرونا و دیوار های اهنی محکم از مانع های زندگی صابر است . کانتینر توسط کانتینرهای تازه رسیده احاطه می شود و عشق در تاریکی فرو می رود . 
فیلم چند مکعب عشق برخلاف ساخته های دیگر فیلم سازان افغان روایت یک دست دارد که با تصویر برداری و نورپردازی عالی بیننده را با خود همراه می کند .

فیلم در یک لوکیشن با روایت یک دست پیش می رود و با معرفی شخصیت ها داستان شکل می گیرد . شخصیت ها خوب پرداخته نمی شود و داستان بین ها در بعضی جاها گنگ باقی می ماند . رابطه بین عبدالسلام و صاحب کار خوب پرداخته نشده . رابطه بین صابر و مرونا خوب شکل نگرفته است و بین سرکارگرد و کارگرها هم خوب پرداخته نمی شود . کارگردان با پردازش بیشتر بین این شخصیت ها می توانست چهره خشن تری از زندگی مهاجرین در حلبی آباد به تصویر بکشد . حلبی آباد ظاهری خشن دارد اما انسانهایی که در انجا زندگی می کند بر عکس این ظاهر خشن به تصویر کشیده می شود و ما با انسانهایی که در یک مرداب برای زنده ماندن گردن یکدیگر را می جوند برخورد نمی کنیم . مهاجران غیر قانونی با خیالت راحت مهمانی می گیرند و موسیقی و رقص را در یک فضای باز جشن می گیرند . 
این روایت با بگراندی که ما از ایران داریم کاملا متضاد است . 
حتی بین نیروهای انتظامی و عبدالسلام که با یک دیالوگ خاتمه پیدا می کند . نیروی انتظامی در واقعیت رفتار خشن تری نسبت به مهاجرین دارد و کارگردان با حذف این بخش از داستان سعی کرده است که از نیروی انتظامی ایران چهره نرم و انسان دوستانه ای به تصویر بکشد . چون فیلم در ایران ساخته شده است و کارگردان دست بازی در روایت کردن این بخش را از خود ندارد . 
اما شخصیت ها تک به تک خوب پرداخته شده و قابل باور پذیرتر به نظر می رسند و اگر کارگردان کمی روی رابطه انها کار می کرد ما شاهد فیلمی قوی تر می بودیم . فیلم در بخش تخنیکی قوی ظاهر شده است . 
تصویر و نور و صدا هماهنگی بیشتری با هم دارد اما در بخش شخصیت پردازی ها دچار خطا شده . 
فیلم در کل فیلمی خوب است که برای تجربه اول کارگردان یک کار عالی به حساب می اید . 
فیلم از طرف افغان فیلم به بخش فیلم های غیر انگلیسی اسکار معرفی شده است و این فیلم محصول مشترک افغانستان و ایران برای راه یابی به اسکار راه سختی را در پیش دارد . 
برای جمشید محمودی و تمام عوامل این فیلم ارزوی موفقیت می کنم و امیدوارم که این فیلم بتواند نمایش داده شود و دیده شود . این فیلم ارزش دیده شدن و دیدن را دارد و می توان امیدوار بود که این فیلم ساز در اینده کارهای بهتری را به تصویر بکشد . 
جمشید محمودی یک استعداد به تمام معنا در سینمای افغانستان است و با کار خود نشان داده است که سینما را خوب می شناسد و می داند که چگونه قصه گویی قوی در سینمای بی قصه ما باشد .

زندگی صفر درجه 
کاوه ایریک

 

 


About the author

mohammadhasani

Kaveh Ayreek
Filmmaker and theater director living in Kabul

Subscribe 0
160