سفر به سرزمین ناممکن- قسمت سوم

Posted on at


 

میزبانان ما نیکول:دختر جوانی ست که خنده از لبش محو نمی شود و همه اش من را یاد یکی از هنرپیشه امریکایی می اندازد.

مت:مت طبق مسخصات صفحه فیس بوکش سی ساله ست و از خصوصیاتش این است که اصلا حالت سکوتش را ندیدم چون همیشه در حال حرف زدن با کسی یا تلفن زدن بود.

دوریس:خانم سیاه پوست زیبایی ست که بین سه گروه کوچکی که هر از گاهی تشکیل می شود، گروه ما را رهبری می کنند. 

خسته از فرودگاه به هتل رسیدم و شصت دلار پول کرایه تاکسی دادم و تقریبا مطمین بودم که کلاه گشادی سرم رفته است اما بعدتر که از بچه های گروه پرسیدم آنها هم تایید کردند که همین قدر کرایه داده اند.

 !دو ساعت بعد تاکسی می گیرم و در وزارت خارجه به گروه ملحق می شوم . ملاقات رسمی با گروه مطبوعاتی وزارت خارجه و ناهار

همراه با ناهار نوشیدنی آب و چای سرو می کنند و از مشروب خبری نیست.اگر چه بیشتر کسانی که با ما هستند از کشورهای مسلمان هستند اما هیچ کدامشان را ندیدم که خیلی مذهبی باشد و به قول پسر مراکویی، مهدی : آیم نات موسلم انی مور!

 ناهار فرصتی ست تا با هم بیشتر آشنا شویم. دختری از ویتنام، پسری از عربستان، دختر دیگری از سریلانکا و پسری  مسیحی از فلسطین.

 روز اول عصر با دختر ویتنامی و سریلانکایی سر از مترو واشنگتن درمی اوریم که به نظرم سیاه و دود گرفته و کهنه به نظر می رسد. کمی قدم می زنیم و خرید می کنیم و من در بازگشت که ساعت هشت شب است رسما از خستگی و بیخوابی جت لگ بیهوش میشوم.

 

March 16- 15

ساعت چهار صبح است که ساعت بدنم به وقت کابل بیدارم می کند. شهر در خواب فرو رفته و هیچ کاری جز انتظار برای رسیدن صبح نمیشود انجام داد. شام  نخورده ام و صبحانه ام را ساعت شش و نیم صبح در رستوران زیبای هتل میخورم. برنامه های دیدار وبازدید ادامه پیدا میکند. موزه خبر که عکس های برندگان جایزه پولیتزر، قسمتی از دیوار برلین، قسمتی از هواپیمای اصابت کننده به برج های دو قلو در آن نگهداری میشود.

چیزی که در این موزه جلب توجه می کرد انبوه دانش اموزانی بود که به موزه آورده میشد که یک روز درسی شان را در موزه بسر ببرند. آثار بجا مانده را ببینند و در راهروها بدوند و در رستورانش با همکلاسی ها و معلم شان غذا صرف کنند. برای اولین باز فیلم فول تری دی را در این موزه تماشا کردم و واقعا لذت بردم.

دیدارهای بعدی ما از کاخ سفید با چک امنیتی یکی دوساعته اش بود و دیدن یکی از سناتوران در اتاق مطبوعاتی کاخ سفید.

بعدتر همه به دیدن تیم تبلیغاتی اوباما روی شبکه های اجتماعی رفتیم. تجربه ای تازه که میلیونها نفر طرفدار اوباما را در سراسر امریکا بدون ملاقات با یکدیگر متحد و سازماندهی کرد تا به یکی از فاکتورهای موفقیت اوباما در انتخابات تبدیل شود. به قول یکی شان، ما جوانهای جین پوش اسمارت فون بدستی بودیم که جوان و بی تجربه وجسور بودیم و هنوز قدیمی های کاخ سفید از ما خوششان نمی آید.

خستگی پرواز و بهم ریختن ساعت بدنی ام من را در سه روز اول سفر مثل عروسکی به این طرف و انطرف میکشاند و فقط برنامه ها را دنبال میکنم. 

سفر به سرزمین ناممکن- قسمت اول و دوم

ش

شرح عکس ها : عکس اول: برنده جایزه پولیتزر

عکس دوم: مترو واشنگتن

عکس سوم:قسمتی از دیوار برلین در موزه خبر واشنگتن

عکس چهارم: تنها عکس ایرانی برنده جایزه پولیتزر. درباره این عکس و عکاسش بیشتر بخوانید.

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87_%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA%D8%B2%D8%B1



About the author

MasumaIbrahimi

معصومه ابراهیمی مدیر خانه فرهنگ افغانستان است و در کابل زندگی میکند.

Masuma Ibrahimi is Director of Afghanistan Cultural House. She is living in Kabul.

Subscribe 0
160