میتوانی برای یک روز هم که شده مجازی نباشی

Posted on at


دوست داشتی صبح که از خوای بلند شدی اولین وسیله تلفنت نباشد  که بر میداری و  نگاهش میکنی؟



دوست داری بلند شوی  و به سمت پنجره بروی ،پنجره را باز میکنی و همین طور باد خنک به صورتت میزند،درست روبرویت یک گله گاو و گوسفند را میبینی که برای چرا به دشت اورده اند. همین طور ارام نفس عمیقی میکشی و هوای پاک داخل وجودت میشود



به جای اینکه لبتابت را روشن کنی ،از پله های نسبتا ناموزون که نمیدانی چرا ایتقدر بلند ساختن پایین میروی و به دختری که از فاصله دور می اید و هیزم در پشتش است مینگری...با دوستان مجازیت چت نمیکنی ...جلوتر میروی و با پسر کوچکی که گله را برای چرا اورده صحبت میکنی...دور بحث های فلسفی و صحبت از انتخابات و ناامنی های اخیر و تکنالوژی را خط میکشی ...و از هر دری گپ میزنید از گوسفند هایش،از بره ای که تازه به دنیا امده،از این که چطور گله را هدایت میکند ،از دختر همسایه...و بعد به جای اینکه قهوای تلخ با بیسکویت اماده کنی برای خوردن،میروی کنار زن همسایه ! بوی نان تازه اش که در تنور پخته از فاصله دور مجذوبت میکند ،همین طور نگاهش میکنی و زن همسایه میرود و در کاسه ای فلزی برایت مسکه می اورد ودر پیاله ای چای سبز میریزد و تو چای را میخوری حس میکنی که زندگی میکنی..


فکر میکنم که زیباست که برای یک روز هم شده مجازی نباشیم و برویم در گوشه ای و از طبیعت زیبایمان لذت ببریم



 


بامیان دوست داشتنی واقعلا زیباست و قطعه ای از بهشت


 




About the author

minarezaee

مینا رضایی متولد 1990 در کابل،افغانستان زندگی میکند .

Subscribe 0
160