جهانی را که در آغوشت گرفته ای !

Posted on at


مرا ببخش که نگاهم کمرنگ شده به حوض آبرنگ ماهی هایت در صفحه ی سفید نقاشی هایت.می ترسم که ماهی هایت مرا به ته ی اقیانوسی ببرند که تاریکی در آن حجمی از ماهی ها باشد. و جوهری که درآن گم شوم راهی نیست که در آن روشنایی اسب های آبی دریایی را ببینم یا ستاره ی دریایی, که شمال و جنوب را برایم نشانه کند یا که صدفی پیدا کنم که شب بستر خوابم شود. مرا از شر دندان های تیز ماهی های آدم خوار نجات دهد. شب است و خواب های سیاه و سفیدم که منحل شده اند در افکار تو خواب را ازچشمانم دزدیده اند.به کدام اجازه؟ شب است ستاره و ماهی در کار نیست. به هنگامی که ماه و ستاره در آغوش من و تو بازی می کنند صبح که با امواج موسیقی تو بیدار می شوم دیگر آفتاب را نمی شناسم آسمانی در کار نیست. که در آن پرواز کنم به هنگامی که من و تو خود آسمان هستیم. میخواهم...شوم. ستاره و ماهت شوم. خواب و رویایت شوم آفتاب و آسمانت شوم بوی خوش اندیشه ی سبزت شوم نقطه ی زیبای گوشه ی لبت شوم صدای نفسهایت شوم می گویی به هنگام عشق بازی ماهی هایت جهان را در آغوشت گرفته ای آرامش را میابی؟ من هم می خواهم جهان را در آغوش بگیرم. کوه و صحرا،آب و دریا،آدم ها و خانه ها سرک ها و کوچه ها گل ها و مگس ها شاپرک ها و کفشدوزک ها نامه های عاشقانه، پستچی معلم، کتاب، زنگ نقاشی و... من هم می خواهم آرامش را تجربه کنم جهانی را که در آغوشت گرفته ای لحظه ای به من قرض می دهی؟



About the author

AminaMonaHaidari

Mona Haidari studies Business Adminstration at American University of Afghanistan. She is also a writer for Afghan Women Writing Project. Mona loves arts like painting and music. She made two documentary movies.

Subscribe 0
160