پیام حکمتیار حاوی نکتههای جدی است. تا هنوز معلوم نیست که وی مسوولیت این پیام را به طور رسمی بر عهده میگیرد یا نه. اما نفس همین که این پیام در سایت رسمی او منتشر شده و رسانههای معتبری همچون بی بی سی به آن توجه کرده اند، اهمیت آن را گوشزد میکند.
این پیام بیشتر از آنکه محتوای سیاسی برای رسیدن به قدرت داشته باشد، خرج تبلیغاتی و ذهنیتسازی برای
جلب مخاطب دارد. هزارهها مورد تهدید واقع شده اند، آنهم در حدی که باید سرنوشت قتلعام و کوچهای اجباری و قین و فانهشدن را در چشمان خود زنده سازند. فرق نمیکند که عملیکنندهی این تهدید حکمتیار باشد یا کسی دیگر. هزارهها، به هر حال، باید حساب خویش را در نظر بگیرند و برای پرداخت آن آمادگی داشته باشند.
شاید این پیام نشاندهندهی ضعف آشکار حکمتیار باشد که دیگر از رسیدن به قدرت و مدیریت حکومت مأیوس شده و به بلوفهای شعاری و تبلیغات حساستبرانگیز قومی متوسل شده است. شاید هم مطمین است که با خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان فرصت برگشت او به قدرت بیشتر میشود و باید از همینحالا خط و نشانهایش را تعریف کند تا وقتی به میدان آمد، هر حرف و حرکتش معنای معین خود را داشته باشد. به هر صورت،
حالا، دولت افغانستان در برابر این پیام چه واکنشی دارد؟ ... تا کنون هیچ حرفی از آدرس دولت در برابر این پیام با تهدیدات آشکار آن گفته نشده است. آیا دولت آن را فاقد اهمیت میداند یا تهدید شدن هزارهها برایش اهمیتی ندارد؟ (هزارهها باید پاسخ این سوال را خود جستجو کنند.)
جامعهی مدنی افغانستان در برابر این پیام چه واکنشی دارد؟ ... آیا تهدید هزارههاتهدیدی است که علیه یک بخش از شهروندان مدنی افغانستان صورت گرفته است و یا به صنفی از جامعه ارتباط دارد که دیگران مخاطبش نیستند و جامعهی مدنی افغانستان نیز در قبال آن مسوولیتی احساس نمیکند؟ (هزارهها با فکر کردن به این سوال، موقعیت خود را برای طرح و پیشبرد داعیههای م
رهبران سیاسی هزاره در برابر این پیام چه واکنشی دارند؟ ... از آدرس این رهبران تنها دو سه سخن بالمثل با محتوای ضعیفتر یا قویتر کافی نیست. اقدام عملی آنان برای اینکه بگویند این پیام را دریافت کرده اند و پاسخ آن را هم عملاً از مجراهای خاص تعقیب میکنند، ضرورت است. (هزارهها باید این سوال را با جدیت به آدرس رهبران خود راجع سازند و از آنها پاسخ جدی و روشن بخواهند.)دنی و زمینههای رسیدگی به این داعیهها در بستر خاص فرهنگی و مدنی افغانستان نیز ارزیابی کنند.)
جامعهی بینالمللی در برابر این پیام چه واکنشی دارد؟ ... هزارهها در طول دهسال گذشته با رویکرد مدنی با پروسهی دموکراتیک کشور همراهی کرده و در کنار سایر اقشار و گروههای جامعهی افغانی در تقویت و گسترش بنیادها و نورمهای زندگی مدنی سهم شایستهای ایفا کرده اند. تهدید حکمتیار در واقع خشم او از این نقش و سهم هزارهها را نیز انعکاس میبخشد. آیا جامعهی بینالمللی این تهدید را جدی میگیرد و برای رفع آن تدابیری اتخاذ میکند یا منتظر میماند که وقتی فاجعه همانند کویته بر مردم هجوم آورد، با انتشار اعلامیه و تذکرات و هشدارهایی به انجام مسوولیت خواهد پرداخت؟ (هزارهها باید سوال خود به آدرس جامعهی بینالمللی را نیز جدی مطرح کند و از دنیا بخواهد که در برابر تهدیدهای حکمتیار مسوولانه و جدی برخورد کند.)
هزارهها به طور عام در برابر این پیام چه واکنش دارند؟ ... این پیام بالاخره سوالی را در برابر سرنوشت مشترک اجتماعی میلیونها انسان مطرح میکند. حکمتیار حرفی گفته است که دیگران فقط با شنیدنش شانه بالا انداخته و حتی پشت گوش هم نخاریده اند. اگر حکمتیار یا کسی دیگر از همفکران او واقعاً در پی تحققبخشیدن این تهدیدات باشند، پاسخ هزارهها به طور عام در برابر این تهدید چیست؟ .... نازیهای آلمان یا طالبان افغانستان خلقالساعه به میدان نیامدند و بدون زمینه به آن قتلهای هولناک دست نزدند. لشکری داشتند و حامیانی داشتند و وقتی هم به عملی کردن اهداف خود شروع کردند با مانعی رو به رو نشدند. اما زمانی که میلیونها تن یهودی یا هزاران تن هزاره به نیستی رفتند، تنها قربانیان و بازماندگان قربانیان بودند که دانستند نازیها یا طالبان چه کار کردند.
پیام حکمتیار را باید جدی گرفت. هراس از حکمتیار باشد یا نباشد، هراس از جامعه و زمینهای است که تهدید حکمتیار را با سکوت به آدرسی خاص نظاره میکند. سال 2014 سرفصل تاریخی است که فضای آن با تهدیدات خطرناک در برابر هزارهها – و در مجموع تمام گروههای آسیبپذیر مذهبی، اتنیکی و فعالین مدنی – با سکوت معنادار همهگانی شکل میگیرد.
http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2013/08/130807_zs_gulbuddin_hekmatyar_eid_message.shtml