زنده گی از 5 کلمه گرفته شده است .

ز=زلت , ن =ندامت یا پشیمانی , د = درد , گ= گریه , ی = یکه یا تنها

زنده گی  یعنی زلت ,ندامت ,درد و گریه در تنهایی است .زنده گی یعنی چکیدن ,یعنی گریه , یعنی خسته گی ,یعنی رنج , یعنی مشقت .

زنده گی زندانیست که از آن رهایی نخواهی یافت تا خواست خدا (ج) بزرگ نباشد ,زنده گی را باید چنان کرد که از اسمش پیداست  در زنده گی باید در تمام امور آماده گی کامل در هر حالت در هر شرایط آماده به آن رزمیدن خودرا ساخت . زنده گی هم خوشی است هم خوبی اگر به طریقه درست باشد  , زنده گی مسوولیت انسانی در قبال فامیل , دوستان , جامعه و مملکت میباشد .

زنده گی گاهی تلخ تلخ  و گاهی هم شیرین است باید انسان زحمت ها کشید تا به شیرینی آن دست یافت باید زحمات فراوانی متحمل شد تا به یک زنده گی واقعی و با مسوولیتی در قبال جامعه برسیم .

زنده گی یک حس غریبی است که به من آموخت که مسوولیت خویش را در قبال فامبل , دوستان , جامعه  و وطن عزیز خود ادا کنیم . زنده گی یک تحفه الهی است که خداوند  آنرا برای انسانها بروی حضرت محمد مصطفی (ص) عنایت کرده است .

پس باید کوشا باشیم تا زنده گی را به نحوه احسن به طریقه محمدی یعنی (حضرت محمد مصطفی ص ) پیش برده و مسوولیت های زنده گی را به نحوه احسن پیش ببریم .

زنده گی راهیست که آنرا باید به طریقه خود پیش برد به نرمی , خوبی , پاکی , همانطور که مشکلی سر راه ما قرار نگیرد گرچه زنده گی خالی از مشکلات نیست اما باید گذراند. در زنده گی نمیتوان به راه و روش دیگران پیروی کرد باید خود  راه و روش زنده گی را دریافت  و به خواست خود به همان راه ادامه داد . 

اثری از خودم (اگر به حرف دیگران گوش کنی باید خود را فراموش کنی )پس باید به راه خود ادامه داد

زنده گی چنین است گاهی سبز و گاهی زرد.....

.

(فردینا عالمیار)