چه خانم مقبول و لایقی است خوش به حال شوهرش !

Posted on at


واقعا نمیدانم از کجا شروع کنم , بیرونمان دیگران را کشته و درونمان خودمان را


متاسفانه در جامعه ای که ما زندگی میکنیم زنها در هر سطحی از اجتماع که باشند قربانی هستند ظاهرا خانم هایی که شغل دارند و کار می کنند استقلال مالی دارند و همه چیز به میلشان است و به اصطلاح کبکشان خروس می خواند اما در حقیقیت این طور نیست اکثر خانمهای شاغل به خصوص انهایی که متاهل هستند اصلا اختیار پول و سرمایه ای که خودشان به دست می اورند را ندارند اختیار دار اصلی شوهر یا مرد خانواده است .حتی خانه ای که با پس اندازکردن معاشش خریده سندش یه اسم شوهرش است. به خاطر اینکه هر وقت مشاجره کردند مرد یا بی رحمی تمام زن را از خانه بیرون کند.





 یک خانم افغانی وقتی که وظیفه بیرون از خانه دارد تمام وظایف یک مادر و یک خانم خانه سر جایش هست فقط یک مسولیت جدید اضافه میشود در حقیقتاو به یک تراکتورهوشمند تبدیل میشود.



او حق ندارد وقتی به خانه بر میگردد خسته باشد یا خدای نکرده عصبانی باشد وگهگاهی که از شدت خستگی کار و بی خوابی شبهایی که طفل شیرخوارش  او را بیدار نگهداشته مریض می شود هیچ کس نیست که درک کند که این بیچاره هم انسان است و نیاز به استراحت وتجدید قوا دارد که هیچ



تازه از این موجود تنها شاکی هم هستند که چرا زود خوابیده چرا حوصله نداره با دیگران بگو و بخند داشته باشه و ای کاش موضوع به همینجا خاتمه پیدا کند صبح که بیدار میشود می بیند که شوهر محترم با صدای بلند و پر از خشم و نفرت به او میگوید: دیگه نمیتونم تحمل کنم تو از حد خود میگذری هر چقدر صبر کردم که خودت بفهمی نفهمیدی


 این تراکتور بیچاره میگوید موضوع چی است ؟


شوهر محترم با صدایی بلندتر داد می زند خفه شو فکر کردی من احمق هستم و از کارهای تو خبر ندارم تو فکر و حواست جایی دیگر هست تو هوایی شده ای بگو با کی رابطه داری  اصلا توقع نداشتم به من خیانت کنی فکر میکردم تو زن پاک هستی و......


تراکتور اول از خویش دفاع میکند و میگوید تو اشتباه میکنی و چرا این فکرها را میکنی؟



شوهر محترم میگوید: چند روزی میشود حواست به من و بچه ها نیست زود می خوابی کم حوصله شدی و اینها یعنی که تو دیگر به فکر زندگیت نیستی , چرا این کارهای پست را میکنی به خاطر پول؟ و با عجله و عصبانیت میگه حرکت کن که بریم خانه پدرت تو را طلاق میدم و.......


تراکتور که هم شوکه و بسیار ناراحت شده  میگوید تو به خاطر چیزی که ساخته و پرداخته ذهن خودت است و وجود ندارد این چنین غوغایی به پا کرده ای , من چی بگم که با چشمهای خودم دیدم که تو با دخترهای غریبه رابطه داری


شوهر محترم اول انکار میکند و بعد از چند دقیقه میگه من نیاز داشتم و حق داشتم و من مرد هستم با تو فرق دارم.


 


این است گوشه ای از زندگی یک خانم تحصیلکرده و شاغل و به قول همکارانش مقبول و لایق  که همه حصرت زندگی این لیلی و مجنون عصر حاضر را می خورند.




نویسنده : ناهید بیکران



About the author

nahidbikaraan

Nahid Bikaraan is an adolescent Afghan girl who recently has found a new working place in Kabul. She is a typical afghan girl who is graduated from high school and was seeking to show her talent. She hates to stay home as most of afghan girls have to do, and…

Subscribe 0
160