زندگی نامه حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه

Posted on at



اسم مبارکشان عبدالله، ملقب به صدیق و عتیق بودند، کنیه اش ابوبکر بود و با رسول الله صلی الله علیه و سلم در هشتمین جدّ که (مره) هست میپیوندند.


ایشان دوسال و چند ماه بعد از ولادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم دنیا را به قدوم خویش منور ساختند.



در رفاقت با رسول اکرم صلی الله علیه و سلم از همه سابق و فایق بودند و یگانه کسی هست که ملقب به لقب (خلیفه رسول الله صلی الله علیه و سلم) میباشند و دیگر خلفاء به نام امیر المؤمنین یاد میشدند.


ابوبکر صدیق رضی الله عنه قبل از اسلام هم از مکانت و شرافت خاصی در بین قوم خود برخوردار بود از جمله اشراف بود و دارای ثروت زیادی بود که همه این ثروت خود را فدای رشد، پخش و نشر اسلام کرد.


ایشان عالم علم انساب بودند و انصاب عربها را از همه بیشتر میدانستند، و در فن شاعری مهارت خاصی داشتند و فوق العاده فصیح و بلیغ بودند و وقتی که در اسلام داخل شدند شعر گفتن را ترک کردند، قبل از اسلام هیچ گاهی شراب ننوشیده و به بتان سجده نکرده بود.


ایشان با رسول الله صلی الله علیه و سلم از دوران کودکی محبت زیادی داشتند و وقتی که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به پیامبری مبعوث شدند ایشان بدون خواستن کدام دلیل و معجزه به ایشان ایمان آوردند و رسول الله صلی الله علیه وسلم را در امر نشر و پخش رسالتش کمک فراوانی کردند.


ایشان یار و یاور رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در تمام عمر بودند و چندین بار رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را از چنگال کفار رهانید، روزی کفار قریش در صحن خانه کعبه نشسته بودند و با خود میگفتند که محمد همیشه بدی خدایان ما را یاد میکند و مردم را از پرستش خدایان منع میکند، در همین هنگام بود که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و سلم آمدند کفار آن حضرت صلی الله علیه و سلم را محاصره کردند و شروع به آزار و اذیت آنحضرت نمودند و چادر را در گلویش انداخته و کشیدند، شخصی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه را از این ماجرا باخبر کرد و ایشان بی درنگ به آنجا آمدند و بسیار با عصبانیت و قهر فرموند: (أتقتلونَ رجلاً ان یقولَ ربّیَ اللهُ و قد جَآئکم بِالبیِّناتِ) " یعنی آیا شما شخصی را به قتل میرسانید که میگوید: پروردگار من الله هست و برای شما معجزاتی آورده است"، کفار با شنیدن این سخن آنحضرت را رها کردند و به سوی ابوبکر صدیق شتافتند و ابوبکر صدیق رضی الله عنه را آنقدر ضرب و شتم کردند که چند روز بیهوش بود، و هر وقتی که به هوش میآمد یگانه گفتارش این بود که "حبیب من چی حال دارد" باز بی هوش میشد، وقتی که بعد از چند روز به هوش آمد و به حال طبیعی خود برگشت، اولین گفتارش این بود که من را نزد حبیب من رسول الله صلی الله علیه و سلم ببرید وقتی که ایشان نزد آنحضرت حضور یافتن و آنحضرت صلی الله علیه و سلم را صحتمند یافتند حالی به ایشان دست داد که کیفیتش قابل بیان نیست.



به همین شکل ایشان فداکاری های زیادی به آن حضرت صلی الله علیه وسلم کرده اند و همیشه با ایشان بوده اند.


هنگامیکه کفار قتل رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را برنامه ریزی کردند و خواستندکه رسول اکرم را به قتل برسانند ایشان همراه با ابوبکر صدیق راهی مدینه منوره شدند و ابوبکر صدیق رضی الله عنه درین سفر هم از خود فدکاری هایی بیش از حد نشان دادند.


ابوبکر صدیق رضی الله عنه در اکثریت غزوه ها رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را همرایی میکردند و درین غزوه ها ایشان از رسول الله صلی الله علیه و سلم در مقابل کفار به وجه احسن و نیک آن دفاع میکردند.


بعد وفات بهترین عالم محمد بن عبدالله رسول الله صلی الله علیه و سلم همه مسلمانان با حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه بیعت کردن و ایشان را به حیث خلیفه اسلام و جانشین حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم برگزیدند.


ایشان اولین کاری که انجام دادند تدفین آنحضرت به وجه احسن و اکمل آن بود و بعد اعلان کرد که هر کس بر رسول اکرم صلی الله علیه و سلم قرض دارد و یا آن حضرت به او وعده ای داده هست بیاید تا آنرا بپردازم و چنین کرد.


وقتی که خبر وفات رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به گوش بعضی اقوام عرب رسید بعضی آنها از اسلام دست کشیدن و از ادای زکات ابا ورزیدند و ابوبکر صدیق با ایشان اعلان جهاد کرد و ایشان را سرکوب کرد.


از دست آورد های بزرگ ایشان فتح شام و عراق هست که در زمان این مبارک فتح شدند و دامنه دعوت اسلامی آن چنان گسترش دادند که رومیان و فارسیان را به تعجب انداخته بود.


خلاصه اینکه ایشان دست آورد های بسیار زیادی داشتند که نمیشود درین مقاله مختصر آنرا جای گزین کرد و شمرد.


بلآخره بعد از اینکه اسلام را به بسیاری از ممالک کفری رساندند و وظیفه مقدس خلافت را به وجه احسن آن به پیش بردند و به سبب ایشان بسیاری از کفار مسلمان شدند، به سن 63 شصت و سه سالگی در مدینه منوره جهان فانی را ترک گفتتند و به حبیب و خلیل خود محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم پیوستند


(انا لله و نا الیه را جعون).


نگارنده: صبغت الله سنتیار



About the author

sebghatullah

صبغت الله"سنتیار" فرزند مولوی عبیدالله "پروانه" فرزند مولوی پروانه "سنتیار" روز چهارشنبه عقرب سال 1371 در یک خانواده متدین و روحانی پا به عرصه گیتی گذاشت. در سن شش سالگی شامل مکتب ابتدائیه بی بی حوا شده و دوره ابتدائیه خود رادر مکتب مذکور به اتمام رساند، و بعد دوره…

Subscribe 0
160