آیا فردا می آید !؟

Posted on at



آوازه است که فردا می آید فردای نوید بخش می آید، آیا درست شنیده ام!؟


 در سه دهه آخیر ماه ها، فصل ها و سال ها میگذرند که به امید آمدن فردا و فردا های دیگر در انتظار نشسته ایم و زانوی بیکسی را در بغل گرفته ایم به امید اینکه در طلوع فردا روزی نوید بخش و پرسعادتی را در پیش رو خواهم داشت اما فردا میآید باحسرت و حرمان و درد های نو و همه را از دامن پاره پاره غروب جمع نموده به گرداب شب های خاموش و بی امید میسپاریم


 


 عقل و منطق نمی پذیرد که فردای نوید خواهد آمد اما در دل راهی برای استدلال وجود ندارد باز نوید میدهد که در فردای فرداها امیدها و آرزو ها سوار بر هودج آرزو ها با اسب سپید سحری در طلوع خورشید با حلقه ها و غنچه های رنگین امید ها با بوی مشک فام به بوستان خشکیده و فراموش شده دیار ما می آید دلها دوباره گرم میشوند


 


 و با شوق و ذوق میتپند چشم های منتظر به وصال دیدار اشک شوق میریزند صداها و فریادهای جمع شده در گلوها در صف های آراسته با و قاروناز از دهان ها به بیرون میپرند و با ذرات مه و شبنم صبحگاهان درهم پیچیده و به هر کوی و برزن سرزمین خاموش ما پخش میشوند و با هلهله و شادی های نوید بخش را پخش میکنند تن های خمیده و دست های آویخته و سرهای سرگردان در قامت رسا و توانا جمع شده


 


 و با شور و هیجان از هودیج نوید ها و آرزو ها گل های صلح و امنیت و خوشه های عدالت و برادری را بر میگیرند و در مزارع زنده گی کشت میکنند و با اشک های شوق و عرق جبین آبیاری نموده و از خرمن همزستی، اتحاد و تلاش بهره یی خویش بر میدارند خداونده گارا تو به لطفت چنین فردای را به ما عنایت کن... آمین 



160