اگر مجاور زيارت نمي بود مرا با كي نكاح ميكردند .

Posted on at



11
سال قبل زمان كه 10 سال داشت مجبور به ازدواج شد هنوز شمال دنيا گونه هايش را نوازش نكرده بود كه پدراش با دنياي فاني وداع نموده بود .
5 سال داشت كه مادر اش را از دست داد. ايام را كه ذاكره با بازيچه هاي كودكانه مصروف ميبود كاكايش او را به مرد كه خانم ديگري نيز داشت نامزد ساخت و عروسي كرد .






آنگاه ذاكره درد پدرنداشتن و مادر نداشتن را كنار گذاشت و وارد مرحله (امباق داري ) گرديد مرحله كه بيد را لرزانيده است .
دو سال تمام ذاكره با عق نق امباق سپري كرد ذاكره در مقابل ظلم تاب آورد اما شوهر اش نه ، شوهر مجبور شد تا اين كودك را از ظلم ظالم نجات داده و ذاكره را طلاق دهد .
وقتي كاكاي ذاكره از موضوع طلاق آگاهي پيدا كرد به گردن او ريسمان را آويخته و كش كشان به سان حيوان به سوي خانه خود برد وقتي به خانه رسيدن ذاكره مورد ضرب و شتم قرار گرفت كه چرا شوهرت ترا طلاق داد.
ذاكره هر چه ناله و زاري ميكرد كه شوهراش به رضايت خود او را طلاق داده اما كسي صدايي او را نشنيد .



10 روز را ذاكره در منزل عمه اش سپري كرد بعد از 10 روز كاكايش او را دوباره در بدل 230 هزار افغاني براي مرد ريش سفيد كه مجاور زيارت بود نامزد ساخت مرد كه فقط ميتوانست سربجنباند و بس در ايام عقد نكاح ذاكره جان با خود ميگفت :
"اگر مجاور زيارت نمي بود مرا با كي نكاح ميكردند "
مجاور ذاكره را فقط بخاطر خدمتش او را گماشته بود و از زندگي زنا شوهري خبري نبود .
شوهر پيرش وقتي اخرين روز هاي زندگي خود را سپري ميكرد پسر اندرش ذاكره را مورد تجاوز قرار داد ذاكره قضيه را با شوهراش شريك ساخت ، شوهر اش كه ناتو ان و جا افتاده شده بود كاري از او ساخته نبود سكوت كرد .

سه ماه از حمل ذاكره گدشت و توان حمل اين بار گران را نداشت او با مشوره شوهر اش در مظهر عام اعلام كرد كه اين طفل از شوهر او نه بلكه از پسر اندر اش است همه به ا و تاختند ولي شوهر اش در حالت نزع جلو اين همه تاختن را با زبان گرفت و اعتراف كرد كه خانمش به او خيانت نكرده است پسر اش با او خيانت كرده است با گفتن همين جمله چشم از دنيا بست .

بعد از مراسم تشيع جنازه و مراسم فاتحه داري پسر اندران ذاكره ميخواستند به زندگي ذاكره خاتمه دهند تا از ميراث پدر شان ارث نبرد.
زمانيكه ذاكره اين خبر را شنيد فورا فرار را بر قرار ترجيع داد خانه شوهر را ترك كرد اينكه به محل امن رسيد از اثر پياده روي طفل وي سقط شد .
شما بگويد قاتل اصلي كي است ؟
آيا ذاكره هنوز هم خشونت را تحمل ميكرد ؟




نويسنده : فخريه سروش عظيمي


About the author

160