مشغول زندگی گرم خود بودوازشکست در زندگی هم در حذربود وبمن توصیه میگردید که تا حد امکان مصلحت ومشورت را در زندگی ام پیاده نمایم اما من که غافل از نیرنگ زمانه بودم ارزش مصلحت را دست کم گرفتم وخودسرانه طور دلخواه اسب طرحم را درمیدان حیات دوانیدم تا بلاخره پایم لغزیدومن به خاطر آن همه حرف نشنوی یکبار دیگر در بازی زندگی منقلب گردیدم
زیراهمیشه توصیه دوست و فامیل را نادیده میگرفتم درابتدا انسانی زحمت کش بودم وتوانسته بودم برای خودزندگی نسبتا خوبی بسازم مشکلاتم از ازمانی شروع شد که اقدام به فروش خانه ی کردم که در آن زندگی میکردم وبعد دختر خوردسالم رابه عقدیکی از اقوام نزدیکم درآوردم بعد ازآن دیگر روز خوش ندیدم زیرا بعد از مدتی بین من و دخترم کشیده گی زیادی پیداشد تاجایی که مجبوربه ترک ولایت خودگشتم وقتی به ولایت دیگری رفتم به مشکلات زیاد توانستم جای برای زندگی کردن پیدا کنم و چندسالی درآنجا زندگی کردیم تا اینکه بلاخره دیگرکاسه صبرفامیلم سر رفت ودوباره به ولایت خودمان برگشتن ولی من چون دیگر روی به خاطربرگشتن نداشتم نمیتوانستم برگردم وفامیلم هم
دیگرقصددوباره آمدن راندارندمن ماندم ویک دنیا پشیمانی
اما دیگرفایده ی ندارد اگراز روز اول به مصلحت دیگران گوش میکردم اینک به این همه مشکلات برنمی خوردم ومن هم میتوانستم زندگی خوبی داشته باشم وبین من وفامیلم کشیده گی وجودنمی داشت مشورت با دیگران یکی ازمهم ترین موضوعات در زندگی اجتماعیست همه ما میدانیم که انسان به تنهایی قادربه حل بعضی ازمشکلات پیچیده زندگی نیست وبه یک مشاورخوب ضرورت دارد البته موضوع دیگرکه خیلی هم مهم است انتخاب یک فرد مناسب است که بتواند راز نگهدارباشد وبتوانیم بالایش اعتمادکنیم زیرا اگر شخص مناسب نباشد برای ما مشوره غلط داده و وضعیت رابدترمیکند پس باید باکسی مشورت کنیم که درسطح علمی بالاترنسبت به ماقرار داشته ودرباره ی موضوعی که با او مشورت میکنیم معلومات داشته باشد