داستان واقعی از یک خانواده فقیر

Posted on at


درگذشته های نه چندان دور دریکی از ولایات افغانستان دخترکی باخانواده   خود که خانواده فقیری بودند زندگی میکرد.دخترک هرروزباشور ونشاط بیشتری به یکی


ازمکاتب که درنزدیکی خانه آنها بود می رفت مادر خانه که همیشه به فکر آینده


دخترانش بود هرروز به یکی ازخانه های ثروتمندآن دوراطراف بخاطر کالاشویی


وبدست آوردن یک لقمه نان می رفت.وی یک دخترک شیر خوارهم داشت که گرسنگی


کودک به مادرش درکارانگیزه بیشتری میداد پدرخانه هم که درهمان روزها قراربود که به یکی از ارگان های دولتی بخاطر انجام وظیفه برود.آنهابا آنکه خانواده فقیری بودندبخوبی وخوشی درکنارهم زندگی می کردند تااینکه یک روزبدبختی درخانه آنهارا


زد.مادریک روز که به کارمی رفت وی بخاطرفشار روحی زیادی دچارصدمه شدیدی شده بود که دیگر قادربه کارنبود وخانه نشین شده بود.درهمین روز ها دخترک که باشور


ونشاط زیادی به مکتب رفت ومعلم هم که قرار بود آنروز کارخانگی هارانگاه کند ساعت اول به صنف آمد وگفت شاگردان عزیز به ترتیب هریک کارخانگی هایتان را


بیاورید وبه همین روال همه شاگردان کارخانگی های خودرا آوردند تااینکه نوبت به


دخترک فقیر رسید وی مانند دیگر شاگردان کتابچه کارخانگی خود رابه نزد معلم برد


معلم نگاهی به کتابچه دخترک نمود وبعداز مدت کوتاهی روبه دخترک نمودوباصدای


بلند گفت:مگربتو نگفتم که دیگرپاک وظریف بنویسی بازهم که کتابچه ات کثیف وسیاه


است فردا حتما به مادرت میگی که به مکتب بیاید فهمیدی دخترک که بسیارترسیده بود


واشک گونه هایش راترکرده بود به بسیار آرامی گفت:معلم صاحب مادرم نمیتواند به


مکتب بیاید معلم گفت:چرا.....؟ دخترک درجواب گفت:آخه مادرم مریض است اما تا


آخرماه خوب خواهدشد پدرم به من قول داده است که حتما این ماه که معاش خودراگرفت


مادرم را به شفاخانه خواهد برد اوگفت معاشش راکه گرفت برای خواهرخوردترم شیر


خواهد خرید ودرآخر دخترک مدتی ساکت شد وبعداز مدت کوتاهی جواب داد وگفت: اوبه من قول دادکه برایم کتابچه نومیخرد و دیگر نیاز نیست که من کتابچه های پرشده


که مادرم ازخانواده های ثروت مند میگیرد را پاک کنم ودوباره کارخانگی هایم رابنویسم معلم بسیار متحصروناراحت شد وآن دخترک را بجای مجازات تشویق نمود وهمان تشویق وحمایت معلم باعث شد دخترک اول نمره درصنف شناخته شود وهمین انگیزه دادن معلم باعث شد که دخترک به درجه عالی درفاکلته طب قبول شود وزندگی آن خانواده به کلی تعغیرنمود.



About the author

160