تلویزیون در افغانستان

Posted on at


شما آزادی انتخاب دارید، می توانید از میان چندین شبکه ی داخلی و هزاران شبکه ی ماهواره  ی، در هر ساعت،همه جا، هر برنامه ای را که خواسته باشید تماشا کنید. می توانید برنامه را از میانه یا آخر ببینید، می توانید با صرف هزینه ی بالاتر تلویزیونی تهیه کنید که در آن واحد چندین شبکه را نمایش بدهد، شما آزادی این را دارید که برای سایر اعضای فامیل در تماشای تلویزیون محدودیت ایجاد کنید، بعضی کانال ها را می توانید با کد گذاری و بستن آن از دسترس بقیه دور کنید، تلویزیون ها به شما بسته های متنوعی را پیشنهاد می کنند، ازفلم وسریال و خبر و موسیقی و برنامه ی مذهبی و جهان طبیعی گرفته تا اعلانات تجارتی، طنز، شعر و ادب،ورزش، تصاویر تحریک کننده و هزاران عنوان دیگر، اما شما آزادی انتخاب دارید!



الفبای آزادی در تلویزیون،به عنوان پرمخاطب ترین رسانه،با آزادی یی از این گونه آغاز می شود. شما در میان انبوهی از امکانات برای انتخاب غوطه ور می شوید، کهکشانی از تصاویر، در ظاهر امر، این همه امکان انتخاب،جای هر نگرانی و وسواس در مورد ماهیت این پدیده را پر می کند. اصولن وقتی برای فکر کردن پیرامون این که به واقع چه اتفاقی دارد می افتد، باقی نمی گذارد.  این آزادی انتخاب حتا در این سطح نازل و مجازی آن، برای انسان جهان سومی هیجان انگیز ترین چیزی ست که با آن مواجه می شود. انسان جهان سومی تمام مخیله اش پر از سرکوب وسانسور و تحقیر است که میراث صد ها یا هزاران سال حاکمیت های توتالیتر و خود کامه می باشد. از سوی دیگر در جهان سوم بنا به خاصیت های جامعه شناختی آن دوگانه گی عمیقی در زنده گی اجتماعی  وجود دارد. این دوگانه گی زنده گی جمعی و حوزه ی پرچالش فردی انسان جهان سومی به راز آلوده گی و توهمی غریب میانجامد که ذهن را برای سلطه ی تصاویر مجازی آماده می کند، انسان افغانی نیز به دلایل جامعه شناختی مشابه  ذهنی آماده برای تسخیر دارد. به همین دلیل به هجوم سیل آسایی تصاویر مجازی خوشامد می گوید. حدود ده سال قبل به یکباره مثل این که در بدنه کشتی سوراخی ایجاد شده باشدو آب به داخل فوران بزند، ده ها تلویزیون شروع به نشر برنامه کردند، و به زودی تلویزیون های کیبلی نیز به آن اضافه شد. و به این ترتیب دیوار مستحکم قیودات و سانسورهای اجتماعی به یک باره فرو ریخت.



سخن عمده در اینجا مدل آزادی ست که تلویزیون ها در افغانستان بو سیله آن برمخاطبین تاثیر می گذارند و ذهنش را در اختیار می گیرند.  گمان غالب بر این است که اگرتلویزیونی توانست اقلیت های قومی بیشتری را تحت پوشش برنامه هایش قرار دهد و رضایت شان را جلب کند، پس به مفهوم آزدی نزدیک تر شده است، مفهوم دیگر آزدی در تلویزیون ها با نمایش احتیاط آمیز و محافظه کارانه تصاویر و برنامه  های که اندکی با هنجارهای عرفی اخلاقی سرناسازگاری دارند،نمود پیدا می کند، تعبیر دیگر از آزادی نیز به تلویزیون های نسبت داده می شود که صرف نظر از ایدیولوژی شان، منتقد دولت یا وضعیت هستند. اما می د انیم که همه ی این تعبیر ها صرفن بخش های نا چیزی از آزادی را با خود و در خود دارند. سوء تفاهم های بیش نیستند. آزادی با درک ضرورت آزادی معنا می شود. آزادی از دید جامعه شناسانه آن بسته گی تنگاتنگ با عدالت اجتماعی دارد. در جامعه ی که ثانیه به ثانیه شکا ف میان طبقات اقتصادی آن به طور سرسام آور افزایش میابد و همین منادیان آزادی( تلویزیون ها) خود برای حفظ این شکاف ها تلاش کرده و آن را افزایش می دهندٰ چطور می شود مقوله ی آزادی را به این وفور مطرح کرد؟



در چنین وضعیتی الفبای این آزادی ( آزادی انتخاب! همان حربه ی اغوا کننده ی که تلویزیون ها از آن بهره می جویند) کاریکاتور زشت و نا انسانی از آزادی را به نمایش می گذارند تا این مقوله را نیز همچون یک کالا بی اعتبار ساخته و از آن برای سود بیشتر بهره جویی کنند.


تلویزیون ها در افغانستان در یک بازار رقابتی ناسالم و بدون نظارت و در فضایی پراز سوء تفاهم پیرامون مقوله ی آزادی ،سطحی ترین تفسیر ها پیرامون این مقوله را به خورد مخاطبین می دهند و گاه از این هم فراتر آزادی را حربه ی می سازند برای مظلوم نمایی وتبلیغ رسالت مندی یی لوس و بی ربط


اما شما حق انتخاب دارید! حق دارید که نه بگویید به همه ی این تفسیر های سرچوک در مورد یکی از حیاتی ترین حقوق انسانیٰ ؛زمانی در دهه هشتاد که به دهه ی تلویزیون هم معروف است، کارل پوپر روشنفکر و متفکر برجسته ی انگلیسی و نویسنده کتاب مشهور "جامعه ی باز و دشمنان آن"، گفت که دیگر تلویزیون تماشا نمی کند. او در مورد خطرات تلویزیون گفت و در مورد این که چگونه هجوم این همه تصاویر مجازی مرز بین واقعیت و مجاز را در ذهن مخاطبین فرو میریزد و آن ها را معتاد می کند. آیا شرایط حاضر افغانستان چیزی شبیه دهه هشتاد اروپا نیست و آیا نباید به تلویزیون همچون پدیده ی مخرب نگاه کنیم؟


مسعود حسن زاده




About the author

MasoudHasanzada

اززنده گی نامه های فرمال و سر راست متنفرم. به همین دلیل چنین می نویسم: مسعود حسن زاده ای که حالا و اینجا می بینید در کابل زنده گی می کند،شاعر و منتقد ادبی ست و رهبر نخستین گروه راک و بلوز افغانستان(مورچه ها) ست. روزگارش از راه روزنامه نگاری…

Subscribe 0
160