مثل اینکه باید در سرما و تاریکی منتظر موتر ماند

Posted on at


در ختم روز که کارهایت به پایان میرسد و میخواهی به طرف خانه بروی کوشش میکنی زودتر خودت را به خانه برسانی  تا با تاریکی زود هنگام  هوا مواجه نشوی وهمچنان  مشکل دیگری که این روزها اکثر مردم کابل با ان مواجه هسستند کمبود موتر ها در سرک، هر چقدر کوشش میکنی که زودتر برسی نمیشود وقتی که منتظر موتر هستی میبینی که انبوهی از جمعیت منتظرنند و موترها هم اندک و وقتی موتری می اید همه حمله ور میشوند تا موتر را از ان خود کنند تا زودتر به مقصد برسند و مشکل تو نیز دوبرابر میشود چون یک زن هستی و وقتی مردها به سمت موتر میدونند نمیتوانی خودت را در بین ان جمعیت جا بزنی و باز هم منتظر میمانی و میبینی که هوا تاریک میشود و وقتی هوا تاریک شد باز هم از جمعت مردم کم نشده است



هر بار کوشش میکنی سوار موتر شوی و میبینی که پر شده و مرد ها هم هیچ ملاحظه ای نمیکنند مگرشمار  اندکی، میبینی که پولیس ترافیک امده و کنارت می ایستد و حرف های بیهوده میزند و کوشش میکند که موتری برایت پیدا کند اما ترجیح میدهی از پولیس دور شوی و جای مناسب تری پیدا کنی تا زودتر موتر پیدا شود اطرافت را میبینی که اگر زن دیگری هست کنارش ایستاده شوی تا شاید باهم بتوانید زودتر موتری پیدا کنید، این روزها کار هر روزت شده که حد اقل بیست دقیقه منتظر موتر بمانی ،البته هیچ موتری نیست نه ملی بس نه تاکسی و نه تونس همه موترها وقتی می ایند با هجوم جمعیت ربوده میشوند و وقتی سوار موتر میشوی که هوا تاریک شده و چشم هایی که از هر طرف تو را محاصره کرده و همیشه زیرلب دعا میکنی که اخرین مسافر موتر نباشی و قتی هم که از موتر پیاده میشوی تا به خانه برسی باز هم نگاه هایی که تا خانه تو را همرایی میکنند و حرف هایی که باید بشنویی و با اعصاب بهم ریخته به خانه میرسی...



About the author

minarezaee

مینا رضایی متولد 1990 در کابل،افغانستان زندگی میکند .

Subscribe 0
160