مرگ مادرم این قسم بود....

Posted on at


مرگ مادرم این قسم بود....

گل آقا جان خسته نباشی؟جور باشی حامدجان .خدا رحمت کنده مادرت را چی یک زن خوب بود.سلامت باشی حامد جان.خوب نگفتی چی قسم وفات کرد مادرت گل آقا جان؟مادرم لباسشوی داشت او بخاطراز باد کردن لباسها به بام رفته بوداز  سر بام افتاد .خوب مرد گل آقاجان؟ نخیر حامد جان .پس چی شد گل آقا جان؟از سر بام افتاد به سر دیوار .وای مرد گل آقا جان ؟نخیر حامد جان نمرد .پس چی ؟ازسر دیوار افتاد به سرکولر.وای وای مرد بیچاره مادرت؟نه نمرد حامد جان.پس چی شد گل آقا جان؟منم توفنگچه را برداشتم واورا کشتم.اما چرا گل آقا جان .آخ تاپاین هم چیز را خراب کرد بوددیوار را از بین برد کولر را شکسته بود .سر دیوار بام را خراب کرده بود منم گفتم پیش از اینکه دیگر چیز ها را خراب کند باشه او را از بین ببرم .ای وای تو چیکار کردی گل آقا جان . حامد دیوانه ازبزرگا  نشنیدی که گفتن اگر کسی در عذاب بود اورا نجات دهیم منم گفتم از اینکه مادرم هم نقص به ما برساندوهم بخودپس باید اورا نجات دهم که هم به اخرتم به دردبخورد وهم به این دنیا یم میبنی چی قسم یک پسر خوب هستم هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

  لاف نزنید

گروهی از دوستان باهم جمع بودندیکی گفت من از خانم خودم زیاد میترسم زیاد داره یکی گفت اگر واقعت را پرسان کنی من هم زیاد از خانم خودم میترسم یک دیگر گفت اگر پرسان کنی من از خانم خود هیچ نمترسم اگر برایش بگم به نصب شب
آب گرم کن گرم میکند.یکی از دوستانش از او سوال کردآب گرم را باز چی میکنی ؟آرام شدوگفت آخآخی ظروف با آب سرد پاک نمشود هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاههاها

 

 

 

 

 

 

 

ا

 



About the author

MassoodaAuobi

She is Student in Baghnazargar High School.She Live in Herat-Afghanistan. She has interest to Writing and reading.

Subscribe 0
160