به اینقدر بزرګی اما جای برای من نیست

Posted on at


به اینقدر بزرګی اما جای برای من نیست با اینقدر بزرګی اما بازهم جای برای من نیست جای نیست که غم هایم را

فراموش ودردهایم را رها کنم وبه آرامی به خود وبه تو فکر کنم که من هستم تو استی با وجودیکه هردوی ما تنها هستم اما یکی دیګر هیچ وقت مارا تنها نمیګذارد وهمیشه در تمام لحظات در کنار ما است مانند یک سایه همیشه

مارا تعقیب میکند او غم لعنتی زمان ومکان را نمیبیندهر کسی را که خواست ګرفتار میکندبدون اینکه بداند آیا او شخص از آمدن آن خوشحال میشود یا نی اما بازهم جای برای من نیست وشخصی نیست که بخواهد مرا بګذارد که

سرم را روح شانه هایش ګذاشته تا از غم هایم کاسته شود هیچ کس نیست که مرا درک کند وبفهمد که من عاشق

 

هستم چون همه ګی عاشق را با دیده نفرت انګیز میبینند وکسی بالایم اعتماد نمیکندوکسی مرا در آغوش نمیګیرد تا در آغوش آن در امن باشم ودر چند

لحظه من هم درک کنم وبفهمم که در این دنیایی بی انتها جای برای من هم است

 



About the author

parvin-yari

i am parvin yari student of univercity

Subscribe 0
160