وای از دست این مصرف های بیجاه

Posted on at



عنوان طنز مه هست که نمزاددار شدم ازم دوکان که به طرف خانه آمدم











صدا قلقلوا مادر مه وصدا جیغ ها پیر مه به گوشم رسید که میگفت توحق گپ زدن نداری اگر جیکس زنی زبان تومیکشم .


به سرا که رسیدم دیدم که بی بی کلام به فرق  زده مه خوده بیل آتیش که سپنجاه دود میکرد  به طرف مه آمد سه دفعه بیل آتیش  به دور مه چرخ داد گفت گرفتی دست یار الحمدلله  حولکی شدم گفتم باز بی بی مه مرض گرفته خدایا خودخو به تو سپردم اگه اومرض بگیره صد مشت ولقت به مه میزنه .کم پس رفتم دیدم بی بی مه گفت نجه بره مه آخه مایم تو نمزاد دار کنم .گفتم چی گفت چقک بچه ایشته خودخو بی خبرمیگره  گفتم بی بی مه خبر ندارم گفت باز خبر میشی .



رفتم به خانه دگه  دیدم پیر مه از ذوق ریش خو مسواک میزنه دندان ها خوشانه میکنه گفتم خیریت گفت برو کلا سفید به سر خو کن امشو جای میرم گفتم به کجا گفت باز میفهمی  برفتم به خانه دگه پیش مادر خو گفتم خیریت مادر گفت مه کار ندارم تا هماله گپ زدم پیر تو هرچه از دهن بیرو شد به مه بگفت .که یک دم بی بی کلام به فرق زده مه صدا خو بلند کرد گفت باز چی یاد میدی به بچه خو .گفتم بی بی هیچی یاد نمده رخت ها خو بپوشیدم ازسرا بیروشدم .دیدم بابو مه خوده عصا خو به جلو مه آمد گفت چقک بچه به پرهن جا نمیشی بیا که برم رفتم بعد از چند دقیقه به خو آمدم دیدم به خانه کاکا مه هستم  .خانه پر نفر بود دیدم از او خانه صدا زن کاکا مه که فقط از گور کهنه بیرون میشد گفت مه دختر خو از ده لک کم نمدم  چره دختر مه از کی میماند باز کاکا مه پینک پر قنج خو که فقط کرکره دم  دوکان ها میمانه گفت مگره طلا ورخت ولباس هم به مدل حاله به دختر مه بیاری بلاخره بم هشت لک جور آمدند .همه دست ها خو بالا کردند که فاتح دست کنند صدا خو بلند کردم جیغ کشیدم  گفتم مه زن نمام زن نمام یک دم مادر مه مرتکان داد گفت وخز بترسیدی زن به کجا بوده 



راستی هم که گاوپیر پندونه خو می بینه به ای مصرف ها حاله ریش  تو سفید شه نخواهد زن بگیری .



About the author

160