خانواده

Posted on at


 خانواده


خانواده معنای خاصی را دارد کسی خانواد را آن گونه که هست  تا حالا ترجمعه نکرده است خیلی ها می گویندخانواده معنی باهم بودن است اما از نظر من خانواده آنچه معنا می دهد که باشد ،یعنی اصلیت یک خانواده یا بهتر بگویم رگ و ریشه ی خانواده صمیمیت  بین اعضای آن است .وقتی پدر خانواده اعضای این جامعه کوچک را دور خودجمع کند و محبت داشتن وجامعه داری داری را به آنان بیاموزد .خانواده فضایی پر از محبت ،دوستی وهم دیگر پذیری را به خود می گیرد واگر مادر این خانواده اطفال را در آغوش مهر ومحبت خودبخواباند وبا بوسه ی مهر آمیزخود از خواب ناز بیدار کند و کودکان ونوجوانان به بزرگ سالان احترام داشته حرف شنوی داشته باشند وآنچه را دراین باغ مهر ومحبت می آموزند به اولاد های خود بینموزانند.



بیرون از این جامعه کوچک جامعه بزرگتر که اجتماع نامیده می شود عطر وبوی شقاوت ومهر بانی را به خود می گیرد .از قدیم گفتند :هر چه را بکاری همان را درو می کنی اگر دربیابان دشمنی وبی اتفاقی گل دوستی وهمدیگر پذیری ر بکاریم دنیا گلستان خواهد شد وچه خوب است این گل را اول در باغچه خانه خود بکاریم  چرا که چراغی که به خانه بسوزد به مسجد ناروا است .



اگر یک شخص تفکر خودش را اصلاح نکند وبا خود صادق نباشد پس با خانواده خود صادق نخواهد بود ،وقتی مرد خانه بیرون از خانه را به شوخی ومزاح با دوستان طی کند وداخل خانه با بد خویی وبد رفتاری روز ها وشب ها را سپری کند ؛این دشمنی خودش با وجدان خودش هست .پس چنین کسی نمی تواندخانواده پر از صمیمیتی را پرورش داده وبه اجتماع عضو نماید وهمه از چنین خانواده ای فقط به خاطر اشتباهات یک نفر دوری می کنند چه عالی ودل نشین است چنین آغوش گرم خانواده ای که فضای  آن پر از مهر ومحبت ،عشق به زنده گی، دوستی،روراستی،پر از صداقت ،شقاوت وهمدیگر پذیری باشد وچقدر لذت بخش است زنده گی در چنین اوج خوش بختی ؛اگر انسان در خانواده ای فقیر هم زندگی کند ولی هر عضو این خانواده اعضای بدن این خانواده باشند که با کم بود آن بی قراری تمام وجود را فرا گیرد  خیلی بهتر است از خانواده ای که پول خوشبختی آن خانواده را نقاشی می کند با قلمویی بی رنگ چرا که می گویند :پول خوشبختی نمی آورد ،ولی یادتان باشد که بی پولی هم خیلی بد بختی میآورد .


قصد من از فقیری یا پولدار بودن یک خانواده نیست  می خواهم هر چه هست باشد ولی صمیمیت  تمام اعضای خانواده رابه هم دوخته داشته باشدچنانچه یک نخ و سوزن تکه را به هم پیوند می زنند وتکه شکلی منحصر به فرد را به خود می گیرد پس صمیمیت هم می تواند مانند نخ وسوزن عضو های یک خانواده را به هم بدوزد .بی خیال همه چیز انگار هرچه مینویسم قلمم چیز دیگری را حکایت میکند من به راست قلمم به چپ می نویسد این روز ها دیگه همه خانواده رامی شناسند از بچه تازه به سخن آمده هم  که بپورسی انگشت هاشو بلند کرده و همه ی اعضای خانواده شو با انگشتان دست های کوچکش نشان می دهد .


کی که این روز ها معنای یکجا بودن یکی بودن را درک نکنه ولی این ها رو نکه بیهوده نوشته باشم خواستم به اونای که این رو می دونندولی خیلی وقت فراموش کردنند یا آوری کنم دوستی همین جاست جای که تو دونبال صمیمیت هستی دوستی وهمرازی ،کافی اراده کنی .ای بابا این همه هم درد فقط لب به سخن باز کن واین جامعه از هم پاشید را دوباره مرمت نما هنوز میشه گوشه های این کوزه شکسته را سر هم کرد پی هر ناامیدی بسی امید هاست ودیگه این که خدا گر زحکمت ببندد دری را زرحمت گشاید در دیگری را .



سلام زندگی انسان سه بار زنده می شود اولین بار موقعه تولد دومین بار موقعه سوال کردن از او وسومین بارموقعه زنده گی جاودانه ولی اگر بخواهدبار اول که زنده شد یک عمر زنده گی می کند .اینجا بن بسته بر نگرد قصه تکراری  آخرین در را بزن پشت این در امیدی دوباره منتظره.


   


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


ا



About the author

160