کهنه فروش داد میزند
کهنه فروش داد میزندکهنه فروش داد میزند... لباس کهنه میخریم.... کفش کهنه میخریم...……
کهنه فروش داد میزندکهنه فروش داد میزند... لباس کهنه میخریم.... کفش کهنه میخریم...……
باز امروز هم به مانند روزهای دیگر تمام شد همان گونه تکراری و همان گونه……
وقتی احساس غریبگی کنی... وارد اتاق تاریک که میشوی.... چراغ ها رو روشن نمیکنی...……
خودم را روبروی آینه میابم...چشم هایم را به هم میمالم... و برای رفتن به مکتب……
خلوت این جاده های تکراری نبودن ترا طعنه می زنند این درخت های ساکن و بی……
میخواهم یک تصویربکشم .یک شب زیباباشدمی خواهم که عکس چشم های رابکشم .می خواهم……