انسان؛ کاغذ سفید

Posted on at


 


انسان که می توان به نام ابر مخلوق نیز از آن یاد کرد، موجودی به مراتب پیچیده است. انسان ها دارای شاخصه های عمومی – که می توان آن را در همه یافت – و ویژگی های منحصر به فرد استند. واکنش هایی که این ابر مخلوق دارد، همه متاثر از کنش های ماورای آنان است، گاهی تحریکی و زمانی هم خود شگفته است؛ ولی با تعمق می توان دریافت که همه ی کنش ها و واکنش های بشر ریشه در تاثیر پذیری آن از چهار طرفش دارد. این یک معقوله ی طبیعی است که انسان ها به هر اندازه ای که حساس تر باشند، میزان تاثرشان و تغییر شان نیز بیشتر است و در این بین موفق کسیست که این تحول و تاثر را سمت و سوی مثبت و مفید بدهد.


انسان ها مرحله های متخلف سنی را پشت سر می گذارند و با نگاه ژرف می توان حس کرد که بیشتر آدم ها به گونه ی هرم مرحله های مختلف سنی را تجربه می کنند و شاید هم این یک قاعده ی تعمیم پذیر باشد که این سیر هرم مانند زندگی از شروع تولد تا یک سنی و سپس از همان نقطه دوباره  به طرف پایین حرکت می کند و در نهایت به نقطه ی صفری می رسد؛ البته بدون استثنا تغییرهای چشم گیری در هر دوره  محسوس و ملموس است.


یکی از مهمترین مرحله های زندگی بشر زمان کودکی است. در این دوره ی زندگی، انسان به مانند کاغذ سفید است که این کاغذ توسط اطرافیان کودک نوشته می شود. همه به این موضوع متوجه شده ایم که کودکان ذهن پرسشگر دارند و نسبت به هر چیز حساس اند. شاید بار ها رو به رو شده باشید که بعضی از مادران به خاطر این که کودک خویش را بفهماند که این یا آن چیز داغ است و به آن دست نزن، دست کودک را – نظر به این که کم حوصله و عصبی شده است – به آن چیز داغ تماس می دهد که کودک حس داغی را کس کند، بفهمد و دوباره به آن دست نزد؛ البته این یک امر استثنای نه در همه بل در بعضی از مادران دیده می شود که به طور قعطی کار درستی نیست.؛ چون این خاصیت طبیعی این کودک است که هر چیز نا آشنا می خواهد حس کند تا آهسته و آرام درک آن را حاصل کند. می توان از این نمونه مثال های زیادی را ذکر کرد.


مسولیت و پذیرش مسولیت ها در قبال کودک وظیفه ی بسا هم است که اطرافیان آن باید آن را بپذیرند. کاغذ پاک و بکر کودک چنان باید  پر و تکمیل شود که شایسته ی هر ابر مخلوق است، چون به طور حتم بازده بعدی آن در جامعه است که تمام مسولیت آن در قدم نخست به خانواده ی وی برمیگردد.


با مشاهده هایی که من در خانواده های افغانی داشته ام، عده ای فامیل ها متاسفانه کمتر توجه ای را به این موضوع مبذول داشته اند. بعضی فامیل ها کودک خویش را به سان گیاه خود رو به حال خود رها می کنند، گاهی خانواده ها ناخواسته و نادانسته کودکانی که تازه صحبت کردن را می آموزند و شیرین زبان استند، حرف های ناشایسته را برای او بازگو می کنند؛ ولی خانواده هایی هم استند که متوجه ی حساسیت موضوع شده اند و به درستی و به موقع اقدام می کنند.


آدم ها در ابتدا کتابچه های خالی اند که تا مدتی نوشتن بر روی هر صفحه ی آن مسولیت خانواده ها و اطرفیان آنان است. دیده شده است که کودکان هنگام جوان شدن به ناحق با فردهای خاصی کینه گرفته اند یا بسیار محبت دارند که این بر می گردد به همان صحبت هایی که شخص های داخل خانه و به خصوص پدر و مادر در مورد آنها گفته اند.


تکمیل شدن نسبی انسان ها به تربیه ی خانوادگی و میزان تفکر و هوشمندی خود انسان ها بر میگردد. مثال های زنده را می توان در انسان های اطرافمان مشاهده کرد، بعضی ها تا سن بالای 20 و 30 سالگی هم کاغذ های خالی دارند که توسط دیگران نوشته می شود؛ ولی در عوض کسانی را هم می توان دریافت که نویسنده خود و مشاور اطرافیان او استند.


به هر حال همه ی ما در قبال یکدیگر در هر برهه ی زمانی مسولیت مهمی داریم، شاید این متن نوشته شده ی من بخشی از صفحه های خالی شما را پر کند و شاید شما را به تفکر وا دارد، در هر صورت تا عالم و آدم است، کاغذ های سفید زندگی ما نیز است.


نویسنده : فرزاد صالحی محصل دانشکده ی ژورنالیزم – دانشگاه کابل         



About the author

farzadsalehi

Student of Journalism Faculty

Subscribe 0
160