ای چشم نیم مست ترا با شراب بحث
دارد مه جمال تو برون کندش شبسته باغبان
تا کرده است با گل رویت گلاب بحث
کج بحث عاقبت شود از گفتگو خجل
سنبل بزلف یار ترا نیست تاب بحث
امشب که یدده بیتو مرا خون زدیده ریخت
دیشب که داشت با دل بریان کباب بحث
گردید ز آن دروغ سیه روی نزد خقل
باطره تو داشت مگر مشک ناب بحث
هرکز بکام دل نرسد هیچکسبرهد
عقل کجا کند بر این سراب بحث
مشنو تو پند واعظ بی مغز را خموش
مخفی که کرد با سخن لاجواب بحث