مخفی بانوی شاعر بخش پنچم

Posted on at


بعد از اینکه میر محمود شاهع شاه بدخشان مجبور به ترک وطن خویش شد و از این همه زیبایی و مردم با دانش خود دور شد, وارد تاشقرغان گردید. خانواده و همسر نیکو سیر میر محمود تاشقرغان را خوش کرد و گفت که مدتی در این جا اقامت مینماییم.



در آن وقت که دشت ابدان میر علم و نایب آباد امروزه از گلهای لاله مانند فرشهای قالین بر مزید و دولت آباد و قرقین مزین و مقبول شده بود در مشکوی میر محمود شاه کودکی چشم به جهان گشود که مانند رابعه بلخی چشم و چراغ خاندانی شد و مادرش زمزمه میگرد :


چرا غم تو باشی چرا غم بود. پدرش نام دختر را سید نسب گذاشت وقتیکه میر محمود شاه رهسگار مزار فیض اثار گردید دشت و صحرا همه از لاله چراغن شده بود در مزار شریف کتابی بنام چارباغ تالیف نمود که اکنون برگی از آن بوستان ادب و گلستان طرف بدست دوستان نیست, میر محمد شا در عین شان و شوکت خود عاجز تخلص میکرد.



دوپسر بنام میر محمد شاه متخلص به غمگین و میر سهراب شاه متخلص به سودا داشت. این دو فرزند ارجمندان هم از مایه ملکوتی دنیا شعر و ادب برخوردار بودند.


مرحول سودا درباره حضرت سیدالشهدا مرثیه و منقبت جان سوزی دارد که یک بیت آن بخاطر این عاجز مانده است.



سنگ اگر در دل ندارد مهر اولاد نبی- لعل در کوه بدخشان از چه رو شد غرق خون


این فامیل ادب دوست و هنرپرور بعد از مدتی رهسپار گلزمین کابل شد و در دهکده علی آباد دیروز و جمال مینه و شفاغانه علی آباد امروز جاگزین شدند.


در این وقت سید نسب که مثل رابعه بخلی پرده نشین بود دیوان زیب النسا را ضمن دیگر دروس مطالعه میکرد .


تخلص مخفی را خوش کرد و آنر ا ضمیمه نام خود ساخت و میگفت که من هم مدتی امیرزاده بودم ع مرا مخفی بگویید در کابل به شاعری شروع کرد.


این شاعره چون از سرزمین گل و بلبل و لعل و لاجورد بود در ضمیر و خمیرش شعر را سرشته بودند, سخنان عادی او شعر و کلام موزون بود.


TAGS:


About the author

160