فقر و بیکاری در افغانستان

Posted on at


  وضعیت کنونی افغانستان اصلآ قابل توصیف نیست فقر و بیکاری دروازه های مردم را تک تک میکند و همگی منتظر یک تحول و تداوم عظیم و تکرارنشدنی اند که آنها را از این حالت ذلت بار و پریشانی نجات ببخشد و از صبح زود که از خانه هایشان به امید بدست آوردن یک لقمه نان حلال بر میآیند و همه روز را برای بدست آوردنش تلاش میکنند اما در پایان روز به اندازه تلاش و زحمتهای خویش و دل خونی های که متحمل می شوند ثمری را بدست نمیاورند.



بعضی سروران خانواده که از خانه خود برای حاصل روزی با خانواده خود خداحافظی میکنند وبه کودکان خود که تا حال حتی سامان بازی نداشتند و تا حال غذای جز نان خشک نخوردند با دیدن وسایل بازی کودک همسایۀ خود به پدرش میگویند: بابا خوبم ما هم از اون سامانها میخواهم که بازی کنیم و پدر دلسوزش قول میدهند که امروز برایتان میخرم عزیزانم. اما همه روز را چشم انتظار کار و حاصل کردن پول است و لحظه شماری میکند که تا شام چند ساعت باقی مانده امروز آرزوی کودکانم را بر آورده میکنم اما تا شام فقط منتظر است وبس! در پایان روز که میبیند امروز هم مثل همه روزهای دیگر دوباره کودکانش را ناامید میکند و امشب هم باید جگر گوشه هایش نان خشک بخوردن با وصرف بوی غذا را از خانه های همسایه ها استشمام کنند با این وضعیت قلب این پدر میشکند و نا امید میگردد و از خودش میشرمد که چطور باز هم آنها را ناامید کنم از خودم دوباره برایشان بگویم فردا برایتان فراهم میکنم همینطور خجل زده و ناراحت به خانه خود باز میگردد.



اما مادرشان که میداند سر و پای شهر را بیکاری و فقر گرفته بزور چشمان که در انتظار یک لقمه نان و غذای که تاحال فقط بویشان را کردند و از مادرشان میپرسند هر شب مادر این بوی کدام غذاست 3 شب پیش هم همین طور بوی خوشی بود مادرش گلویش به بغض میگردد و انها را به اتاق برده تا هواس شان پرت شوند و از یاد ببرند و قبل امدن پدرشان انها را با نان خشک سیر کرده و میخاباند. چون امیدی ندارد که به این زودیها برایشان غذا فراهم کند. نه تنها یک خانواده، هزاران خانواده دیگر در افغانستان وجود دارد که پدر خانواده هر شب دست خالی و چشمان ناامید به خانه بر میگردد وهمۀ مردم منتظر یک افغانستان آباداند.



About the author

160